۱۲ خرداد ۱۴۰۴
کد خبر: 4447
یادداشت وحید قاسمی، معمار و مدیر موزه خیابان ولیعصر

خانه هایی که نفس می کشیدند

در یکی از جلسه های رسمی استان، شنیدم سخنانی در تخریب این خانه ها گفته شده است که قلبم را فشرد. مسئولی ارشــد به صراحت گفته تخریب خانه های تاریخی اگر مانعی برای توسعه باشد، اشکالی ندارد. بدتر از آن، سکوتی بوده که در پی این سخنان در نزد کارشناسان و اهالی اصفهان انجام شده است؛ سکوت مدیرانی که از آنها انتظار می رود حافظ این میراث باشند، نه همراه و همدل با روندی که پیکره شهر را بی جان می کند...

خانه هایی که نفس می کشیدند

اصفهان برای من همیشه فقط یک شهر نبوده؛ یک صدا بوده، یک جرعه نــاب از زندگی بوده، وقتی به عنــوان نوه حاج رحیم قناد اصفهانی با نوه حاج عبدالغفار معمارباشــی درباره اش کلنجار ها رفتــه ام. این روزها اما صدای نفس این شهر به شماره افتاده و خبرهایی از تخریب خانه های تاریخی به گوش می رســد. خانه هایی که شــاید در فهرســت میراث ملی نبوده اند و نیستند، اما بی گمان در حافظه زیســتی این شهر جا داشــته و دارند؛ نه به دلیل نقش ونگار کاشــی ها، بلکه به دلیل منطق سکونت، شکل دادن به زندگی و پاسخ به شرایط محیطی، روابط انسانی و حتی اقتصاد محله. در یکی از جلسه های رسمی استان، شنیدم سخنانی در تخریب این خانه ها گفته شده است که قلبم را فشرد. مسئولی ارشــد به صراحت گفته تخریب خانه های تاریخی اگر مانعی برای توسعه باشد، اشکالی ندارد. بدتر از آن، سکوتی بوده که در پی این سخنان در نزد کارشناسان و اهالی اصفهان انجام شده است؛ سکوت مدیرانی که از آنها انتظار می رود حافظ این میراث باشند، نه همراه و همدل با روندی که پیکره شهر را بی جان می کند. نگرانــی من از آن ســخنان، فقط تخریــب چند خانه قدیمی نیســت، بلکه فرصت طلبی مشــتی سودجود است تا با استناد نا بخردانه به این سخنان، از پی سود جویی شان برآیند. من نگران گسست یک فهم هستم. ما باید به این تعریف برســیم که میراث فرهنگی، نه اشیای نگهداری شده در ویترین موزه ها، نه بناهایی با کاربری موزه و نه تزیینی برای ارائه های پر طمطراق در همایش هاست، بلکه میراث فرهنگی، به ویژه در بافت های شهری، یک شیوه زیســتن است؛ پاســخی به چگونگی مواجهه مردم با زمین، با کمبود، با گرما، با روابط انسانی، با زمان. خانه هایی که مانده اند، چون پاسخ در خود داشته اند. بارهــا از خودم پرســیده ام: آیا می شــود خانه ای را که نزدیک به صد ســال محل زندگی چند نســل بوده، با یک امضا به «ســاختمان فرسوده» تقلیل داد؟ آیا می شود دانش انباشــته غیرمکتوبی که در این خانه ها هست، با هیچ بودگی توجیهات اداری حذف شــود؟ ما هنوز نتوانســته ایم تعریفی دقیق، قابل دفاع و زیســت پذیر از «میراث» ارائه دهیم تا همه اهالی شهر از معمار و نخبه گرفته تا مدیر و شهروند با آن احساس پیوند کنند؟ پاســخ شــاید در نحوه مواجهه ما با خود شهر نهفته اســت. ما از شهر جدا شــده ایم. بافت تاریخی را جزیره ای دیده ایم میان برج هــا و پروژه ها، پس وقتی «میــراث» را نه به عنوان ادامه زیســت، بلکه به عنوان مزاحم توســعه دیدیم، طبیعی است که برای حذفش توجیه بتراشــیم. اما راه این نیست. اصفهان اگر هنوز نام و نشــانی دارد، اگر هنوز نامش در ذهن مــردم ایران و جهان تصویری می ســازد، به دلیل همین بافت، همین خانه ها، همین نفس هایی اســت که در تمامی اجزاء اصفهانی بودنش ذخیره شده اند. حذف آنها، یعنی حذف آنچه ما را به اصفهان پیوند می دهد. راه حل چیست؟ نکاتی را که به نظرم و در تجربه سالیان آموخته و می آموزم با شما به اشتراک می گذارم.

ضرورت تعریف دوباره میراث

ما نیازمند بازتعریف «خانه تاریخی» هستیم، نه فقط به عنوان بنایی با ارزش هنری، بلکه به مثابه ســندی از منطق سکونت؛ خانه هایی که حتی بدون تزیینات، واجد ارزش اند اگر توانسته اند پاسخ گوی زیست پایدار در شرایط اقلیمی و اجتماعی باشند.

طراحــی به جای تخریــب

طراحی تنها ابزار میانجیگــری بین حفاظت و توســعه است. اگر عبور خودروهای امدادی یا خدمات شهری مستلزم تغییراتی اســت، این تغییر باید با طراحی دقیق انجام شــود، نه با پاک سازی. سابقه اش را هم داریم؛ «دکتر باقر آیت االله زاده شیرازی» سال ها پیش در برابر اصرار شهرداری برای تخریب بخشــی از بافت به بهانه دسترســی خدمات گفت راه حل تخریب نیست، طراحی راهکاری برای حل مسئله است و خودش نیز دست به کار این امر شد و من از خودم می پرسم ما چه اندازه طراحی برای تدام زندگی در بافت های تاریخی را بلدیم؟

حمایــت قانونی فعــال از ســکونت در بافت

مردم وقتــی از خانه های قدیمی شــان کوچ می کنند که یا احســاس ناامنــی دارند یا امکانــات زندگی از آنها ســلب شــده اســت. بازگرداندن زندگی به بافت تاریخی، مستلزم بازنگری در سیاســت های حمایتی، توجه به خدمات ویژه شــهری در بافت های تاریخی، نوســازی درون زا و مشــوق های مالی مشخص مانند حق توســعه برای احیای سکونت است، نه صرفا حفظ نما و پوسته.

توانمندسازی اجتماعی ساکنان

نمونه های موفقی در منطقه وجود دارد. معمار فلســطینی، «ســعاد العامری»، با وارد کردن کارگران بی کار شــده و رانده از ســرزمین های اشــغالی به پروژه های مرمــت در «رام االله»، کاری کرد که آنها خود حافظ میراث شــدند؛ چون میراث را به نان و کرامــت گره زد. بماند که در بمباران های اخیر این محدوده ها نابود شــدند. ما نیز باید مردم را شریک احیای میراث کنیم، نه تماشاگر تخریب آن.

حافظه نگاری شهری به مثابه سیاست عمومی

هر خانه تاریخی، یک سند شفاهی است، باید قبل از هر تغییر و پیش از هر تخریبی، حافظه آن خانه ثبت و روایت شود. این سیاست ساده اما مؤثر می تواند سرعت تخریب های بی مطالعه را کم کند.

گفت وگو؛ راهبر تبدیل تهدید به فرصت

چندی پیش دوست فاضلم، الناز نجفــی، به نقل از مهــدی آگاه در مقاله ای آورده بود: از تاجری یزدی پرســیدند اگر مهاجمین به یزد حمله کنند شــما راه نزاع را پیش می گیرید یا دفاع؟ پاســخ داد: هیچ کدام. سرکرده مهاجمین را به سرداب خانه معین التجار به صرف فالوده یزدی با چکیده نســترن دعــوت می کنیم و در خنکای بادگیر از مزایای ســازش می گوییم. به نظر من االن هم این سخنان بساط گفت وگو را فراهم کرده تا درباره مسائل اساســی میراث فرهنگی پرسش مطرح کنیم، گفت وگو بسازیم و ادبیات و روایت کارآمدش را جایگزیــن ناکارآمدی ها کنیم، به نقش میراث فرهنگی در توسعه بپردازیم، به ابتکار عمل و سرخوشی سکونت در این محدوده ها و منزلت ســکونت در بافت های تاریخی بیندیشــم. من اینها را می نویســم، نه به عنوان اعتراض صرف، بلکه به عنوان کســی که اصفهان را زندگی کرده است. بارها در محله های خواجو، دردشت، بیدآباد، جلفا و دروازه نو قدم زده ام و به خانه هایی خیره شــده ام که حاصل قرن ها آزمون وخطا زیستن هستند؛ خانه هایی که برای من درس های بزرگ طراحی، معماری و شهرخوانی داشته اند. و حالا وقتی کسی با بی اعتنایی از «لزوم تخریب و توســعه» ســخن می گوید، حس می کنم چیزی عمیق تر از یک ساختمان از بین می رود و بخشی از خرد سرزمینی ما دفن می شود. ما هنوز می توانیم شــهر را به ساکنانش برگردانیم، اما این فقط زمانی ممکن اســت که میراث را از منظر فرهنگ و توســعه فرهنگــی، نه یک زحمت که یک سرمایه ببینیم. سرمایه ای برای فهم اینکه چطور می توان در این سرزمین، با خاک و آفتاب و کم آبی، زندگی را ســاخت، حفظ کرد و به اقتضای روز مســلط شــد. خانه های تاریخی فقط خانه نیستند؛ آنها صامت ترین مدافعان کیفیت زندگی اند. باید زبان این کیفیت ها را فهمید و روزآمدشان کرد./شرق

دیدگاه شما
منتخب سردبیر