در داوری رضاشاه صادق باشیم
امروز سالروز سوم شهریور و سقوط رضاشاه میباشد. ۸۳ سال پیش در چنین روزی ارتشهای متفقین (روسیه و انگلستان) در اوج جنگ جهانی دوم، ایران را به اشغال نظامی خود درآورده و خواهان برکناری رضاشاه شدند.
صادق زیبا کلام-تحلیل گر سیاسی
حملۀ متفقین، کشور را در بهت و اضطراب فرو میبرد. بیش از هر فرد دیگری، خود رضاشاه از حملۀ متفقین به ایران مبهوت و غافلگیر میشود. البته چندماهی میشد که لندن و مسکو خواهان خروج اتباع آلمانی از ایران شده بودند. اما رضاشاه پاسخ داده بود که ایران در جنگ اعلان بیطرفی نموده و به بیطرفیاش هم وفادار مانده بوده. ثانیاً اتباع آلمانی در ایران غیرنظامی بوده و در کارهای عمرانی و صنعتی اشتغال داشتند. اما متفقین که نیاز به راهآهن ایران داشتند، به منظور ارسال تسلیحات از خلیج فارس به روسیه، و از سویی دیگر به رضاشاه و بیطرفی وی اطمینان نداشتند و میدانستند که او قلباً از انگلسییها و روسها متنفر است و مثل بسیاری از ایرانیهای دیگر، خواهان پیروزی آلمان میباشد، ایران را به اشغال خود درآورده و او را از کشور تبعید نمودند.
سقوط رضاشاه سر آغاز یک نقطۀ عطف تاریخی در ایران گردید. من در کتاب «رضاشاه» (پاریس، ۱۳۹۸) که متأسفانه در ایران به آن اجازۀ چاپ ندادند، به شرح خدمات وی به ایران پرداختهام. در آن کتاب نوشتهام که برخلاف روایت رسمی بعد از انقلاب، که رضاشاه را عامل انگلستان معرفی کرده و اقداماتش را هم در جهت منافع و مصالح انگلستان توصیف میکنند، او بدون تردید مصدر خدمات ارزندهای به کشورش شد. بماند که باز برخلاف مورخین حکومتی، به قدرت رسیدن وی هم ارتباطی به انگستان پیدا نمیکند. در آن کتاب نشان دادهام که اگر تصویری از ایران ۱۲۹۹، که او در سپهر سیاسیاش ظاهر میشود را در کنار تصویری از ایران شهریور ۱۳۲۰، که او دارد آن را ترک میکند، قرار میدادیم، به زحمت میشد باور کرد که این همان ایران بیست سال پیش است.
️در عین حال، این هم بخش دیگری از واقعیت عصر رضاشاه بود که بهلحاظ توسعۀ سیاسی، متأسفانه نه تنها پیشرفتی در کشور صورت نگرفته بود، بلکه مقدار زیادی هم به عقب رفتیم. حاکمیت قانون، انتخابات آزاد، آزادی بیان، امکان مخالفت و انتقاد از حکومت، پاسخگو بودن حکومت، نبود تشکلهای مستقل دانشجویی، کارگری، صنفی و سیاسی، تأمین حقوق اقلیتها و بسیاری جنبههای دیگر دمکراسی، در ایران عصر رضاشاه پایمال شده بودند.