المپیک سودآور است؟
میزبــانی جامجهانی یا المپیک از جمله رویدادهایی است که غرور ملی یک کشور را برانگیخته میکند، اما این رویدادهای بزرگ ورزشی چقدر به رشد اقتصاد یا بازار سهام کشور میزبان کمک میکنند؟ بازیهای المپیک شامل سرمایهگذاریهای زیرساختی قابلتوجهی است و صنایع مختلف کشور میزبان را تقویت میکند، بنابراین تاثیر اقتصادی بازیهای المپیک معمولا توجه عمومی گستردهای را دریافت میکند، با این حال ارزیابی کامل تاثیرات اقتصادی این بازیها نسبتا دشوار است، زیرا چنین رویداد بزرگی دارای اثرات کوتاهمدت و بلندمدت و همچنین اثرات مستقیم و غیرمستقیم است که برآورد هزینهها و منافع حاصل از آن را پیچیده میکند.
تاکنون کارشناسان متعددی از زوایای گوناگون به بررسی تاثیرات مسابقات المپیک بر اقتصاد کشورها، بهویژه بازار سرمایه آنها پرداختهاند. در این گزارش، به نتایج این بررسیها خواهیم پرداخت.
به گزارش روزنآنلاین به نقل از دنیای اقتصاد، بازار سهام روشی برای ارزیابی تاثیر اقتصادی بازیهای المپیک ارائه میدهد. معمولا اعتقاد بر این است که بازار سهام، منعکسکننده انتظارات افراد جامعه از چشمانداز اقتصادی است. به گفته کریستین دیک (Christian D. Dick)، اعلام شهر میزبان بازیها توسط کمیته بینالمللی المپیک با واکنش مثبت بورس کشور میزبان و واکنش منفی در بورس کشورهای رقیب آن که انتخاب نشدند، همراه است. وی اظهار میکند؛ انتخاب یک کشور برای میزبانی بازیهای تابستانی المپیک منجر به افزایش بازدهی بورس آن کشور معمولا به میزان ۲درصد میشود. این نتیجه برای بازیهای زمستانی صدق نمیکند، چراکه بازیهای تابستانی مقیاسی بزرگتر از بازیهای زمستانی دارد. همچنین درمیان برندگان، اقتصادهای کوچکتر نسبت به رقیبان بزرگتر خود بازده بیشتری را تجربه میکنند.
وی دلیل این اتفاق را در این میداند که پیش از اعلام تصمیم کمیته بینالمللی المپیک (IOC)، تاثیر بازیهای المپیک در قیمتهای سهام درنظر گرفته میشود. تصمیم نهایی کمیته بهمعنای عدموقوع هزینههای عمومی برای زیرساختهای مربوط به المپیک برای این کشورها است، در نتیجه سرمایهگذاران باید ارزش شرکتهای داخلی را مجددا ارزیابی کنند، در صورتیکه انتظار عموم بر انتخاب یک شهر بهعنوان میزبان باشد ولی اگر این اتفاق نیفتد، تاثیر این عدمانتخاب بیشتر خواهد بود.
المپیک و بازار سهام
به گفته والاستریت ژورنال، دلیل منطقی وجود ندارد که نتیجه یک رویداد ورزشی ارتباطی با بازار سهام داشتهباشد، با اینحال شواهد روشنی وجود دارد که سرمایهگذاران کشوری که تیمشان بازنده میشود، ناراحت شده و بهتبع آن، نسبت به پتانسیل سهام بدبینتر میشوند. این مساله منجر بهعملکرد ضعیفتر بازار سهام آن کشور در روز بعد میشود. پژوهشگران هیچ افزایش مشابهی در عملکرد بازار سهام کشورهای تیمهای برنده در رقابتهای بینالمللی پیدا نکردهاند. این عدمتقارن بین تاثیرات بازار سهام در نتیجه پیروزی و شکست تیمها باعث میشود در طول رقابتهای بینالمللی چندروزه با رویدادهای متعدد، بازار سهام جهانی تمایل بهعملکرد پایینتر از میانگین داشتهباشد.
المپیک و حجم معاملات
مطالعاتی که توسط دانشگاه آنجلیا(UEA) و ناتینگهامترنت (NTU) انجامشده نشان میدهند که وقتی یک کشور تعداد زیادی مدال المپیک کسب میکند، حجم معاملات در بازار سهام آن کشور کاهش مییابد، با این حال بهنظر میرسد که بازدهی بازار سهام تحتتاثیر تغییرات زیادی قرار نمیگیرد. پژوهشگران بر این باورند که کاهش حجم معاملات ناشی از پرتشدن حواس سرمایهگذاران است. علاوهبر این، سطح حواسپرتی با افزایش موفقیتهای ورزشی بیشتر میشود. مشاهدات نشان میدهد با هر مدال طلایی که ایالاتمتحده کسب میکند، حجم معاملات شرکتهای S&P 500 در روز بعد تقریبا 3درصد کمتر میشود. در آلمان و کرهجنوبی، شاهد کاهش بیشتری هستیم که به ترتیب 6.7درصد و 7.3درصد است. به گفته پروفسور مارکلوس: «ایده اصلی این مطالعه جدید نیست. از زمان روم باستان از عبارت «نان و سیرک» (panem et circenses) استفاده میشد تا توضیح دادهشود که چگونه بازیهای عمومی و نمایشهای بزرگ میتوانند توجه مردم را منحرف کنند. این ایده هنوز هم بسیار رایج است.»
المپیک و کسریبودجه
برای آمادهسازی این رویدادها، کشورها میلیاردها دلار برای مدرنسازی زیرساختها، ساخت استادیومها، افزایش تجارت و ترویج گردشگری هزینه میکنند. رابرت وان معتقد است؛ این فعالیتها برای یک ناظر معمولی، زمینی حاصلخیز برای گسترش اقتصادی و عملکرد قوی سرمایهگذاری بهنظر میرسد، با این حال تاریخ چیز دیگری میگوید: «معمولا رویدادهای بزرگ ورزشی کشور میزبان را با کسریبودجه و بدهیهای عظیم مواجه میکنند و استراتژیهای سرمایهگذاری مبتنی بر رویدادهای ورزشی بهندرت موفق بودهاند.» اکثر کشورهای میزبان رویداد المپیک، رشد پایدار در تولید ناخالص داخلی(GDP) خود را تجربه نکردهاند. همانطور که در نمونهگیری تصادفی از 10 المپیک برگزارشده بین سالهای 1964 و 2008 نشانداده شدهاست، تولید ناخالص داخلی کشورهای میزبان عموما قبل از بازیها افزایش مییابد، با شروع بازیها کاهشیافته و سپس بهطور قابلتوجهی پس از آن کاهش مییابد.
مونترال، 1976: اعتصابات کارگری، سوءمدیریت و هزینههای عظیم اضافی، این شهر را با 1.5میلیارد دلار بدهی مواجه کرد که 30 سالطول کشید تا تسویه شود.
بارسلونا، 1992: المپیکبارسلونا، دولت مرکزی اسپانیا را با 4میلیارد دلار بدهی و دولتهای شهری و استانی را با 2.1میلیارد دلار بدهی اضافی مواجه کرد.
ناگانو، 1998: هزینه کامل المپیک زمستانی ناگانو هرگز مشخص نشد، زیرا اسناد مربوط به هزینههای این رویداد بهدستور معاون دبیرکل کمیته المپیک ناگانو سوزانده شد، با این حال مشخص است که هزینهها بسیار بیشتر از حد انتظار بودهاست بهطوری که موجب رکود شد.
سیدنی، 2000: حسابرس دولتی استرالیا برآورد کرد که بدهی واقعی بلندمدت بازیها 2.2میلیارد دلار بود. قبل از المپیک، مقامات استرالیایی تخمین زدند که گردشگری پس از بازیها چهاربرابر خواهد شد، اما افزایش قابلتوجهی رخ نداد.
آتن، 2004: آتن برای برگزاری المپیک 2004 بسیار بیشتر از بودجه4.6میلیارد دلاری خود هزینهکرد. بسیاری بر این باورند که بدهی حقیقی 15میلیارد دلاری به بحران مالی کنونی یونان سرعت و شدت بخشید. درحالیکه تعداد بسیار کمی از المپیکها بهعنوان «سودآور» درنظر گرفتهشدهاند، مانند بازیهای لسآنجلس 1984 که از استادیومهای موجود حرفهای و دانشگاهی استفاده کردند تا از هزینههای عظیم ساختوساز جلوگیری کنند، برخی از ناظران صنعت با این ادعا مخالفند. رابرت بارنی، مدیر مرکز بینالمللی مطالعات المپیک در دانشگاه وسترن انتاریو و نویسنده کتاب «فروش پنج حلقه: کمیته بینالمللی المپیک و ظهور تجارت المپیکی» میگوید: «هرگز یک بازی المپیک نبوده که سودآور باشد. همه هزینهها و درآمدها را درنظر بگیرید، از جمله تخصیصهای فدرال، تخصیصهای شهری و تخصیصهای استانی یا ایالتی، همیشه بدهیای وجود دارد که باید پرداخت شود.»
این نشان میدهد که حتی المپیکهایی که بهظاهر سودآور بودهاند، هنگامی که تمامی هزینهها و درآمدها درنظر گرفته شوند، در نهایت منجر به بدهیهای عظیم دولتی شدهاند.
اعداد دروغ میگویند
مشاهدات تاریخی نشان میدهند که پیشبینیهای مالی برای رویدادهای بزرگ ورزشی همواره کمتر از حد انتظار است. بسیاری معتقدند که این پیشبینیها اغلب اغراقآمیز هستند. بهعنوان مثال، چارلز گافنی، روزنامهنگار تحقیقی و نویسنده آمریکایی مستقر در ریو، میگوید: «مشکل اصلی در اینجا نهفته است: تمامی رویدادهای بزرگ، بر اساس بازدهی کوتاهمدت سرمایهگذاری عمومی برای صنایع خصوصی بنا میشوند. بهعبارت دیگر، دولتها و نهادهای عمومی هزینه میکنند و این هزینهها به نفع شرکتها و کسبوکارهای خصوصی است که در کوتاهمدت سود میبرند. پیشبینیهای اقتصادی که نشاندهنده رشد عظیم برای کسبوکارهای کوچک هستند، توسط شرکتهایی انجام میشوند که قرارداد دارند تا دقیقا همین نتیجه را نشان دهند.»
بهعبارت دیگر، این پیشبینیها معمولا توسط شرکتها و سازمانهایی انجام میشوند که ماموریت دارند نتایج مثبتی را ارائه دهند، حتی اگر واقعیت چیز دیگری باشد. این امر باعث میشود انتظارات عمومی از تاثیرات اقتصادی رویدادهای بزرگ ورزشی بیش از حد بالا باشد و پس از پایان رویداد، این انتظارات برآورده نشوند.
مطالعهای توسط جفری جی. اوون از دپارتمان اقتصاددانشگاه ایالتی ایندیانا به نتیجه مشابهی اشاره میکند: «شهرهایی که میزبان المپیک هستند باید متعهد به سرمایهگذاریهای قابلتوجهی در مکانهای ورزشی و سایر زیرساختها شوند. بهطور معمول فرض میشود که مقیاس چنین رویدادی و مقیاس آمادهسازی آن منجر به منافع اقتصادی بزرگ و پایدار برای شهر میزبان خواهد شد. مطالعات، تاثیر اقتصادی این انتظارات را با پیشبینیهای جهتدار خود تایید میکنند. متاسفانه، این مطالعات مملو از سوءاستفاده از نظریههای اقتصادی هستند که تضمین میکنند نتایج به اندازه کافی خوشبینانه است. این درحالی است که مطالعاتی که پس از برگزاری این رویدادها انجام میشوند، هیچ مدرکی دال بر تاثیرات اقتصادی مثبتی که حتی نزدیک به برآوردهای مطالعات این سازمانها باشد، نیافتهاند.»