کد خبر: 147
بایسته‌های سیاستگذاری مسکن شهری - بخش اول

پهلوی و کلان‌سیاست شهرنشینی

در این نوشتار، به زمینه‌های تاریخی و تحولات سیاست‌های شهری و نیز تشریح وضعیت اقتصادی موثر بر سیاستگذاری مسکن خواهم پرداخت تا دریابیم که چگونه سیاست‌های حوزه مسکن به عوامل کلان‌تر، پیوند می‌خورد و سیاستگذاران بایستی ملاحظات مربوطه را مدنظر قرار دهند.

پهلوی و کلان‌سیاست شهرنشینی

جمال رشیدی؛ پژوهشگر سیاستگذاری شهری

اختصاصی روزن آنلاین:

روزنامه «ندای ایران نوین» در نوشته‌ای با عنوان «نوسازی کشور»، به اصول مهم انقلاب سفید و منویات شاه در این باره می‌پردازد و در بخشی از این مهم، عنوان می‌کند: «معلوم است که تغییر نسبت جمعیت شهر و روستا و اجرای این فرمان که 75 درصد جمعیت روستائی و 25 درصد اهالی شهرنشین جای خود را با هم عوض کنند» و در ادامه، صورتبندی توجیهی را چنین ارائه می‌کند: «روستایی که جاذبه صنعتی شهرها و وجود کار همراه با تسهیلات دیگر شهری او را از روستا به شهر می‌کشاند و در یک نظام نوین صنعتی بایستی هم چنین باشد نیاز به مسکن، برق، آب، وسیله حمل و نقل و سایر وسایل زندگی را دارد» (ندای ایران نوین، چهارشنبه، 4 بهمن 1351: ص 8). مرور این گزاره‌ها پس از حدود نیم قرن، دربردارنده‌ی برخی پرسش‌ها و گمانه‌زنی‌هاست. آیا شهرگرایی، سیاست کلان پهلوی بوده یا روزنامه «ندای ایران نوین» برای مقاصد حزبی خود، واقعیت را تحریف کرده است؟ آیا پهلوی در نظر داشت که ایران باید «شهری» شود تا بتواند توسعه پیدا کند؟ ظاهراً پاسخ مثبت است. در این گفتار سیاسی، «شهرنشینی» همان پیش‌زمینه‌ی «صنعتی‌شدن» است و زندگی روستایی، قابلیت تبدیل جامعه به کشوری صنعتی را ندارد و به دستور محمدرضا شاه، «زندگی جدید خانواده‌های ایرانی بایستی از هر حیث با شئون اجتماعی ملت ایران تناسب داشته باشد» (روزنامه ندای ایران نوین، همان). حتی ریشه چنین سیاست کلانی در لابه‌لای تذکرات وکلای مجلس شورای ملی در دهه‌ی 40 ه.ش نیز قابل ردیابی است؛ آنجا که «جهانگیر سرتیپ‌پور» گوشزد می‌کند: «همه ما می‌دانیم که اراده رهبر معظم ملت ایران بر این است که ما در مدت مناسبی تناسب نفوس روستاها و شهرها را معکوس کنیم؛ یعنی اگر مثلاً در حال حاضر در روستاها 18 میلیون نفر جمعیت است و در شهرها 6 میلیون نفر جمعیت است، 12 میلیون از این 18 میلیون را به سوی شهرها بیاوریم» (صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه 7 اسفند ماه 1348). انگار سیاستگذاران نیمه اول قرن 14 ه.ش، این تذکر را جدی گرفته بودند که «شهر، همان کوره‌ای است که مدرنیته در آن شکل و قالب می‌گیرد» (لیون: 1999)؛ گزاره‌ای برآمده از ناخودآگاه غربی که به آینه‌ی توسعه سیاستگذاران شرقی تبدیل شده بود و بواسطه آن، روستا و زندگی روستایی، طی قرن 14 ه.ش در جامعه ایرانی تحت عنوان امر «ضد توسعه» بازنمایی می‌شد و «زندگی جدید خانواده‌های ایرانی» یا بهتر است بگوئیم شهر و زندگی شهری به نماد تجدد و توسعه بدل شد. پس «جای تعجب نیست که بلندپروازی‌ها و شور و شوق طبقه متوسط در حال گسترش، به مصرف‌گرایی به عنوان نماد «پیشرفت» غربی، روی آورد. تعداد قابل توجهی از ایرانیان اگرچه نسبت کمی از شهرنشینان را تشکیل می‌دادند اما داشتند سهمی از ثبات سیاسی و رشد اقتصادی را، از آن خود می‌کردند. این اقلیت، می‌خواست حقوق برآمده از قانون اساسی (که شاید هیچگاه معنای خاصی نداشت) را در ازای کسب جایگاهی در ایران جدید برای کنش‌گران توسعه شهری و سفته‌بازان و دلالان زمین شهری (بویژه در تهران)، بی‌خیال شود؛ دلالانی که انبوه بلوک‌های اداری بلندمرتبه را به ساختمان‌های آپارتمانی، وصل می‌کردند؛ با ویلاهای دارای معماری التقاطی و عمارت‌های حومه شهر به سبک امریکایی که با مبلمان وارداتی اروپایی، تجهیز می‌شدند. شواهد نظم جدید، در پروژه‌های ساخت و ساز، بلوک‌های آپارتمانی جدید، بزرگراه‌ها، هتل‌های بین‌المللی و فروشگاه‌های بزرگ و بوتیک‌ها، خود را نمایان می‌ساخت؛ در خط افق جدیدی که توهم یک پایتخت کاملاً غربی را انتقال می‌داد» (همبلی، 2008: 267-268).

 

دیدگاه شما
منتخب سردبیر