خطر انقراض، تهدید جدی صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران

احتمال انقراض صنایع‌دستی و فرش دستباف، به عنوان یک آینده ممکن برای کشورمان، حائز اهمیت بالایی است چراکه این احتمال برای کشوری مانند ایران بسیار خطرناک و مهلک خواهد بود.

خطر انقراض، تهدید جدی صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران

حجت الله مرادخانی-کارش حوزه صنایع دستی

در بزنگاه فعلی و با نگاهی به واقعیت‌های جاری در کسب‌و‌کارهای صنایع‌دستی و فرش دستباف ایرانی، این هشدار و هراس به ذهن می‌آید که این عرصه‌های مهم صنایع خلاق ایران، با وضعیتی رو به انقراض روبه‌رو هستند.

در نگاه نخست شاید طرح این موضوع کمی سیاه‌نمایانه باشد اما با اندکی تامل، می‌توان رگه‌هایی از شکل‌گیری فرآیند انقراض در این دو عرصه را مشاهده کرد. شوربختانه با وجود واقعیت‌های زیادی مبنی بر صدق این مدعا اما برای وضعیت شناسی این معزل نه اطلاعات قابل استنادی وجود دارد و نه فرضیات مطرح شده به عنوان دلایل به وجود آمدن وضع فعلی، چندان قابل اتکا و مبتنی بر اصول تحقیق و پژوهش هستند.
گزاره‌های مطرح شده درخصوص چیستی و چرایی وضعیت رو به اضمحلال صنایع‌دستی و فرش دستباف ایرانی، بیشتر از جنس حدس و گمان و تحلیل‌های جزء به کل هستند که قابلیت رد شدن بالایی دارند. اگر ما به صراحت درباره این موضوع صحبت کنیم، شاید برخی این مواضع را به باد انتقاد بگیرند که خیر اینگونه نیست و گفته شود شاید صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران با مشکلاتی روبه‌روست اما آنقدر هم در مسیر زوال قرار ندارند. گروهی نیز احتمالا با تکرار گزاره وهم‌برانگیز هنر نزد ایرانیان است و بس و با اشاره به برگزاری نمایشگاه‌ها و رویدادهای مرتبط تلاش می‌کنند تا غائله را ختم دهند اما غافل از اینکه شواهد دیگری هم وجود دارد که با اینگونه «تعمیم ناروا» قابل کتمان نیستند. وقتی می‌گوییم «تعمیم ناروا» باید توجه داشته باشیم که این رویکرد گونه‌ای استقرای ناقص است که به کمک آن فرد با ذکر چند نمونه محدود یا حتی غیر متعارف، سعی دارد تا حکمی کلی صادر کند در حالتی که آن نمونه‌ها یا تناسب کافی ندارند یا کم هستند. به نظر می‌رسد مواضع افرادی که وضعیت بحرانی و رو به زوال صنایع‌دستی و فرش دستباف ایرانی را کتمان می‌کنند، اغلب از جنس همین تعمیم‌های ناروا باشد در حالی که اگر از منظر امکان‌سنجی توسعه این هنر صنعت‌ها به موضوع نگاه کنیم یا از منظر آینده‌پژوهی صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران را مورد تحلیل قرار دهیم، شرایط چندان امیدبخش و خوشایند نخواهد بود.
درخصوص تعریف آینده‌پژوهی در منابع فرهنگستان زبان فارسی آمده است: آینده‌پژوهی شامل مجموعه تلاش‌هایی است که با جست‌وجوی منابع، الگوها و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسم آینده‌های بالقوه و برنامه‌ریزی برای آنها می‌پردازد. به عبارت دیگر در بررسی‌های آینده پژوهانه موقعیت و چگونگی شکل‌گیری فردا، بر اساس تغییرات و شرایط واقعی امروز تصویر می‌شود. حال اگر بر اساس واقعیات امروز صنایع‌دستی و فرش دستباف به دنبال تصویر کردن آینده این دو حوزه باشیم، اغراق‌آمیز نیست اگر به شرایطی شبه انقراض برسیم. هر چند بررسی این موضوع مستلزم ساعت‌ها بحث و روزها تحلیل و آمایش میدانی است اما در این مجال کوتاه تلاش می‌شود تا نمایی از وضع موجود ترسیم و چندین گزاره در همین راستا مطرح شود. اولین چالش آسیب‌زا، بحث تشویش در اطلاعات و آمارهای این دو حوزه است. با کمی جست‌وجو در فضای مجازی آمارها و ارقام متناقض زیادی در ارتباط با اشتغال، بازار داخلی، فعالان واقعی، میزان صادرات و‌… مربوط به صنایع‌دستی و فرش دستباف می‌بینیم؛ آمارهایی که متاسفانه رد همه آنها را در برنامه‌های بالادستی و لوایح قانونی دیده می‌شود. اطلاعاتی که به دلیل نبود مرجع مدیریت دانش، چندان قابل استفاده نیستند و به همان اندازه که ممکن است درست باشند به همان میزان هم ممکن است نادرست باشند چراکه در این سال‌ها هر مدیری برای موفق جلوه دادن خود، به این اعداد ارقام تا نهایت ممکن آب بسته تا نشان دهد که برنامه‌ها و اقداماتش درست و اثربخش بوده است؛ بی‌آنکه کسی یا نهادی درخصوص درستی و اصالت ادعاها مطرح شده پرسشی طرح کند. تلخ‌تر آنکه برخی مدیران صنایع‌دستی و فرش دستباف در سالیان اخیر با همین رویکرد باطل، عنوان مدیر برتر و موفق را هم کسب کرده‌اند که این خود یکی از جنبه‌های کمدی این تراژدی بزرگ است. برای مثال با بررسی و مقایسه آمارها و اطلاعات صادرات این دو حوزه با داده‌های مربوط به نهادهایی مانند گمرک کشور، به راحتی می‌توان تناقض آمارهای صادراتی صنایع‌دستی و فرش را که از سوی معاونت صنایع‌دستی وزارت میراث فرهنگی وقت یا مرکز ملی فرش ایران ارائه شده‌اند، پی برد. مورد دیگر که آینده صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران را به سمت و سوی انقراض می‌کشاند، کمرنگ شدن این دو حوزه در اسناد بالادستی کشور و عدم رعایت کردن قوانین موجود است. وقتی که تمام تلاش قانونگذاران در دوره‌های مختلف مثلا برای پر رنگ‌تر شدن جایگاه صنعت فشل خودرو در ایران است و در برنامه‌های پنج ساله توسعه خبر چندانی از صنایع خلاق و فرهنگی نیست، چگونه می‌توان از پشتیبانی قانون و اسناد بالادستی برای روشنی آینده صنایع‌دستی و فرش دستباف صحبت کرد؟
وقتی که بسترهای نظامند قانونی و خردورزانه برای توسعه صنایع‌دستی و فرش دستباف وجود ندارد و مدیریتی جامع و اصولی بر چرخه مفصل تولید و عرضه شکل نگرفته و تقریبا جایگاه شایسته‌ای برای محصولات آنها در بازارهای جهانی وجود ندارد و از طرفی دلالان و سوداگران نبض بازاراهای داخلی را در اشکالی مانند شرکت‌های هرمی به دست گرفته‌اند، چرا روند انقراض رشته‌های مختلف این هنرها شکل نگیرد؟
در آینده‌پژوهی هر عرصه‌ای، گونه‌های ممکن، محتمل و دلخواه برای تحول وضعیت حال به آینده مطرح می‌شود. در عرصه صنایع‌دستی و فرش دستباف اما به سبب نابسامانی‌های گسترده‌ای که وجود دارد، بیشتر می‌توان انتظار داشت تا گونه‌های ممکن و محتمل فعلی به آینده منتقل شوند. تا زمانی که هر کسی با هر تخصص و سابقه کاری می‌تواند به راحتی معاون صنایع‌دستی و رییس مرکز ملی فرش شود، چرا نباید انتظار داشته باشیم که هنر- صنعت صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران با پیشینه درخشانش در آینده نزدیک یا کمی دورتر، (به عنوان یک آینده رخ دادنی) به طور کلی به فراموشی سپرده شود و تنها به عنوان یک عرصه منقرض شده از آن در کتاب‌ها و منابع مختلف یاد شود؟
وقتی که زیبایی و کیفیت صنایع‌دستی ایران و شکوه گره‌های فرش دستباف نواحی مختلف کشورمان در برابر ارابه‌های مرگ سایپا و ایران خودرو جایگاهی نداشته باشند، چگونه می‌توانیم از هنر نزد ایرانیان است و بس، صحبتی به میان آوریم؟ تنها در مواقعی که یک میراث فرهنگی و هنری کشورمان توسط دیگران از آن خود سازی می‌شود، رگ‌های گردن ما برجسته شده و واکنش‌های گذرا در فضای مجازی شکل می‌گیرد که وا مصیبت‌ها چنین شد و چنان شد. دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی به طور سراسیمه نشست‌هایی برگزار می‌کنند و شبکه‌های اجتماعی تبدیل به عرصه تاخت و تاز خیالی می‌شود اما بعد از چند روز آب‌ها از آسیاب می‌افتد و تمام.
دانشکده‌ها و مراکز آموزش عالی صنایع‌دستی و فرش دستباف که اتفاقا پراکندگی جغرافیایی بالایی هم دارند، به ندرت درباره مشکلات و موانع موجود این دو حوزه و خطرات جدی پیش‌روی آنها موضع‌گیری می‌کنند. شوربختانه اهالی دانشگاه همیشه جزو آخرین گروه‌هایی هستند که درباره بحران‌های این دو حوزه به موضع‌گیری و اظهار‌‌نظر می‌پردازند و این محافظه‌کاری فراگیر به طور کلی دانشکده‌های هنر و فرهنگ ما را عقیم و بی‌ثمر ساخته است.
توجه داشتن به احتمال انقراض صنایع‌دستی و فرش دستباف، به عنوان یک آینده ممکن برای کشورمان، حائز اهمیت بالایی است چراکه این احتمال برای کشوری مانند ایران بسیار خطرناک و مهلک خواهد بود. فراموش نکنیم مزیت اصلی ایران در طول تاریخ و دوره کنونی بی‌تردید میراث فرهنگی و هنرهای ایرانی بوده و با نگاهی به وضع موجود، ما در عرصه‌هایی مانند فناوری، دانش‌های بنیادی، مهندسی و… فاصله محسوس و حتی دست نیافتنی با جهان توسعه یافته داریم اما در زمینه صنایع خلاق و محصولات فرهنگی مانند صنایع‌دستی و فرش دستباف، حتی با وجود وضع نابسامان فعلی هم حرف‌های زیادی در سطح بین‌المللی داشته و به طور جدی توان عرض‌اندام خواهیم داشت. ظرفیت‌های برجسته اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی صنایع‌دستی و فرش دستباف ایران، اگر به درستی دیده شوند و زمینه مناسب برای تحقق آنها فراهم آید، انرژی حیات‌بخشی به کالبد این سرزمین وارد خواهند کرد اما در این مسیر باید با نگرشی واقع‌بینانه چالش‌های مهلک فعلی را که بخشی از آنها برشمرده شد بشناسیم و برای رفع آنها اقدام کنیم تا از رهگذر چنین تلاش‌هایی بتوانیم احتمال انقراض این دو عرصه راهبردی کشورمان را برطرف سازیم.

منبع: روزنامه جهان صنعت

منبع: روزنامه جهان صنعت
دیدگاه شما
منتخب سردبیر