۲۲ شهریور ۱۴۰۴
کد خبر: 4568
یادداشت فاطمه حسین‌پور؛ دانش‌آموخته شهرسازی

تبعیدگاه ارزان: چگونه شهرهای جدید به خوابگاهِ شاغلان تهرانی تبدیل شدند؟

شهرهایی مانند پرند، هشتگرد و پردیس که روزی قرار بود شهرهای مدرن و خودکفا باشند، امروز به خوابگاه‌هایی دورافتاده برای هزاران کارمند تهرانی تبدیل شده‌اند. آنها هر روز با اتوبوس‌های شلوغ و جاده‌های خسته‌کننده، بین خانه‌ای که در حاشیه دارند و شغلی که در مرکز شهر است، در رفت‌وآمدند. اینجا نه آرامش زندگی روستایی را دارند، نه امکانات شهریِ تهران را. اینجا «تبعیدگاه ارزان» است؛ انتخابِ اجباریِ نسلی که از گرانیِ پایتخت فرار کرده‌اند، اما هنوز در آرزوی زندگی در آن هستند.

تبعیدگاه ارزان: چگونه شهرهای جدید به خوابگاهِ شاغلان تهرانی تبدیل شدند؟

روزن‌آنلاین؛ فاطمه حسین‌پور - شهرهایی مانند پرند، هشتگرد و پردیس که روزی قرار بود شهرهای مدرن و خودکفا باشند، امروز به خوابگاه‌هایی دورافتاده برای هزاران کارمند تهرانی تبدیل شده‌اند. آنها هر روز با اتوبوس‌های شلوغ و جاده‌های خسته‌کننده، بین خانه‌ای که در حاشیه دارند و شغلی که در مرکز شهر است، در رفت‌وآمدند. اینجا نه آرامش زندگی روستایی را دارند، نه امکانات شهریِ تهران را. اینجا «تبعیدگاه ارزان» است؛ انتخابِ اجباریِ نسلی که از گرانیِ پایتخت فرار کرده‌اند، اما هنوز در آرزوی زندگی در آن هستند.

تصمیم گرفتن برای ترک تهران، هرگز یک انتخاب ساده نیست. این شهر با تمام شلوغی، آلودگی و گرانی‌اش، هنوز هم مرکز ثقل زندگی بسیاری از ایرانیان است؛ جایی که فرصت‌های شغلی، دانشگاه‌های برتر و شبکه‌های اجتماعی در آن متمرکز شده‌اند. اما در سال‌های اخیر، موج خاموش و گسترده‌ای از کوچ اجباری آغاز شده است. خانواده‌های جوان، بازنشستگان و حتی قشر متوسطی که روزی در محله‌های معمولی تهران ساکن بودند، امروز چمدان‌های خود را بسته‌اند و راهی شهرهای دیگری شده‌اند که تا دیروز تنها نامشان را روی تابلوی راهنمایی و رانندگی دیده بودند: پرند، هشتگرد، پردیس ...

این کوچ، نه از روی میل که از سر اجبار است. اجبار اقتصادی که ریشه در بحران مسکن دارد. وقتی قیمت یک آپارتمان کوچک در تهران از مرزهای نجومی عبور می‌کند و اجاره‌بها بیش از نیمی از درآمد یک خانوار را می‌بلعد، عملاً امکان زندگی در این کلان‌شهر از بسیاری از مردم سلب می‌شود. در چنین شرایطی، شهرهای جدید به عنوان «پناهگاهی» ارزان‌قیمت ظاهر می‌شوند.

اما برای بسیاری، حتی این پناهگاه نیز رویایی دست‌نیافتنی است. تراژدی وقتی عمیق‌تر می‌شود که به پروژه‌های مسکن ملی و مسکن مهر در همین شهرها نگاه می‌کنیم. درست در همین هشتگرد، که قرار بود امیدی برای داشتن خانه‌ای شخصی باشد، بسیاری از این پروژه‌ها یا نیمه‌کاره مانده‌اند یا با تاخیرهای چندین ساله مواجه هستند. خانواده‌هایی که سال‌ها پیش، با امید و پس‌انداز ناچیز خود، پیش‌پرداخت واحدهایی در این پروژه‌ها داده‌اند، امروز در میانه میدان گیر افتاده‌اند. آنها نه پول خود را پس می‌گیرند، نه خانه‌ای برای سکونت دارند و نه حتی می‌توانند در صف طولانی انتظار برای تحویل واحد، برنامه‌ریزی مشخصی برای آینده زندگی خود داشته باشند. این معطل ماندن، خود به بحرانی مضاعف تبدیل شده است؛ آنها از سویی توانایی مالی بازگشت به تهران را از دست داده‌اند و از سوی دیگر در شهر جدیدی که به آن مهاجرت کرده‌اند، حتی صاحب سرپناهی نیستند و مجبورند با هزینه‌های اجاره‌بها در همان حاشیه شهر نیز دست و پنجه نرم کنند.

برای این افراد، شهر جدید نه یک «پناهگاه»، که به «تبعیدگاهی» پر از بلاتکلیفی تبدیل شده است. آنها در حاشیه‌ای دوگانه زندگی می‌کنند: هم حاشیه جغرافیایی تهران، هم حاشیه پروژه‌های دولتی که وعده آن را داده بودند. این بلاتکلیفی، امید به آینده را به یاس تبدیل کرده و اعتماد عمومی را به هر گونه وعده مسکن ارزان‌قیمت به شدت خدشه‌دار کرده است. اما حتی برای آنهایی که موفق به خرید واحدهای شخصی شده‌اند، زندگی در این پناهگاه با چالش‌های عمیقی همراه است. شاید بزرگ‌ترین مشکل، مسئله حمل و نقل است. بسیاری از ساکنان شهر جدید، شغل خود را در تهران از دست نداده‌اند. بنابراین باید هر روز ساعات زیادی را در مسیرهای طولانی و پرترافیک بین شهر جدید و تهران بگذرانند. این امر نه تنها زمان ارزشمند آنان را هدر می‌دهد، بلکه هزینه‌های سفر و خستگی مفرط را نیز به خانواده‌ها تحمیل می‌کند. به این ترتیب، پس‌انداز ناشی از زندگی ارزان‌تر، گاهی به هزینه‌های روانی و جسمیِ سنگینی تبدیل می‌شود.

از سوی دیگر، زیرساخت‌های این شهرها معمولاً با این حجم از مهاجرت همگام نیست. کمبود امکانات درمانی پیشرفته، مدارس با کیفیت، فضاهای فرهنگی و مراکز خرید بزرگ، از جمله مشکلاتی است که ساکنان با آن روبرو هستند. همچنین، ورود ناگهانی جمعیت زیاد، بافت اجتماعی و فرهنگی این شهرها را نیز تحت تاثیر قرار داده است. گاهی کشمکش‌هایی بین ساکنان قدیمی و تازه‌وارد به وجود می‌آید و احساس تعلق به مکان را کمرنگ می‌کند.

نکته متناقض‌نمای اینجاست که همین هجوم گسترده، به تدریج باعث گران‌تر شدن مسکن در همین شهرهای جدید شده است. تقاضای بالا برای خرید و اجاره، قیمت‌ها را در شهرهایی مانند پرند و هشتگرد نیز به شدت افزایش داده و مزیت اصلی آن‌ها  یعنی ارزانی  را به تدریج از بین برده است. این امر باعث می‌شود که حتی این گزینه‌های به ظاهر امن نیز به تدریج از دسترس گروه‌های کم‌درآمدتر دور شوند.

در نهایت، این پدیده تنها یک تغییر آدرس ساده نیست، بلکه نشانه‌ای هشداردهنده از عمق بحران مسکن و شکاف طبقاتی فزاینده در کشور است. وقتی شهرهای جدید به خوابگاه‌هایی برای نیروی کار تهران تبدیل می‌شوند، نه تنها مشکلات ترافیکی و آلودگی هوای کلان‌شهر را تشدید می‌کنند، بلکه به توسعه نابرابر و نامتوازن منطقه‌ای نیز دامن می‌زنند. تا زمانی که ریشه‌های بحران مسکن در تهران و دیگر کلان‌شهرها حل نشود، این موج مهاجرت اجباری ادامه خواهد داشت و فشار بر شهرهای جدید را بیشتر و بیشتر خواهد کرد. این چرخه معیوب، در نهایت کیفیت زندگی را برای همه کاهش می‌دهد و هزینه‌های اجتماعی سنگینی بر دوش جامعه می‌گذارد.

راه‌حل‌های ممکن برای دولت:

۱. مالیات سنگین بر خانه‌های خالی

 ثبت اجباری خانه‌های خالی: مالکان موظف‌اند واحدهای خالی خودرا در سامانه املاک و مستغلات اعلام کنند. همچنین برای خانه‌های خالی که بیش از ۶ ماه در سال بلا استفاده هستند، مالیات به صورت تصاعدی (مثلاً ۱۰٪ ارزش ملک در سال اول، ۲۰٪ در سال دوم و ...) در نظر گرفته شود. این کار نگهداری واحد خالی را برای مالک بسیار پرهزینه می‌کند. از همین روی وادار کردن مالکان به فروش یا اجاره‌دادن این واحدها، که منجر به افزایش عرضه در بازار اجاره و خرید تهران می‌شود و به تبع آن، قیمت‌ها تعدیل می‌شود.

۲. توسعه مسکن اجتماعی و اجاره‌‌ای

دولت می‌تواند به جای ساخت شهرهای جدید، روی ساخت مسکن اجاره‌ای با اجاره‌بهای مصوب در خود تهران و حومه نزدیک سرمایه‌گذاری کند. این مسکن‌ها می‌تواند مختص اقشار کم‌درآمد و جوانان باشد. همچنین می‌تواند با ارائه یارانه اجاره به مستأجران، بخشی از بار سنگین اجاره‌بها را بردارد.

3. مهار سوداگری در بازار زمین و مسکن

اخذ مالیات از عایدی سرمایه: وقتی فردی یک ملک را می‌خرد و پس از مدتی کوتاه با سود کلان می‌فروشد، باید برای این سود سوداگرانه مالیات قابل توجهی بپردازد. این کار انگیزه سفته‌بازی در بازار مسکن را کم می‌کند.

۴. حمایت از پروژه‌های نیمه‌تمام و جلوگیری از بلاتکلیفی (مثل پرونده هشتگرد)

دولت باید اولویت بودجه‌ای برای تکمیل پروژه‌های مسکن مهر و ملی نیمه‌تمام قرار دهد. همچنین برای پروژه‌های ورشکسته یا متوقف‌شده، باید مدیریت جدید یا سرمایه‌گذار جدید انتخاب کند تا مردم بلاتکلیف نمانند.

 

دیدگاه شما
منتخب سردبیر