۲۲ اسفند ۱۴۰۳
کد خبر: 4411
یادداشت یاسمن غلامی پژوهشگر مطالعات معماری

طلبِ برابری؛ آغازشده از مشروطه و کِش‌آمده تاکنون

به بهانه‌ی پرونده «زنان و شهر برابر»‌ به سراغ مقاله‌هایی از افسانه نجم‌آبادی، پژوهشگر حوزه‌ی زنان رفتم تا به پیشینه‌ی تلاش زنان برای «برابری» نگاه کنم. در میان نوشته‌های نجم‌آبادی خواهیم پرسید که آیا در کشاکش مطالبه‌ی برابری، ردپایی از ادعای شهر برابر هم دیده می‌شود یا خیر...

طلبِ برابری؛ آغازشده از مشروطه و کِش‌آمده تاکنون

تاریخِ برابر

«زنان و شهر برابر»‌ پرونده‌ای که اخیرا چند پست از روزن را به خود اختصاص داده است. به بهانه‌ی این پرونده، به سراغ مقاله‌هایی از افسانه نجم‌آبادی، پژوهشگر حوزه‌ی زنان رفتم تا به پیشینه‌ی تلاش زنان برای «برابری» نگاه کنم[1]. تلاشی که در دوران معاصر ایران، از دوره‌ی مشروطه رقم خورد؛ در آن دهه‌ها بود که «برابری» دغدغه گشت و جنگیدنِ برای آن آغاز شد. در میان نوشته‌های نجم‌آبادی خواهیم پرسید که این جنگیدن، در دل جنبش مشروطه، یکی از مهم‌ترین وقایع این سرزمین چه صورتی داشته و آیا در کشاکش مطالبه‌ی برابری، ردپایی از ادعای شهر برابر هم دیده می‌شود یا خیر.

پیش از پرداختن به شهر برابر، نجم‌آبادی دغدغه‌ی تاریخ برابر را دارد. او در تلاش است تا تاریخ مشروطه را با محوریت «زن» بازنویسی کند. او مدعی است تاریخ‌های مردانه‌ی مشروطه، تصاویر و خاطراتی محدود از حضور زن‌ها در این جنبش ارائه می‌دهد. تصاویری که به حضور گروهی زنان در تظاهرات و تجمعات مشروطه‌طلبی یا اهدای طلا برای کمک به ایجاد بانک ملی و... محدود است. در روایت‌های غالب مشروطه، زنان به‌سان عناصری منفعل هستند که در ساعت‌هایی از تاریخ، پشت سر مردان حاضر می‌شوند و اگر تلاشی در این جنبش داشتند، زیر سایه‌ی تلاش‌های مردانه بوده و در سکوت و سربه‌زیری، چشم به دستان مردان خود دوخته بودند تا حقوق پایمال‌شده‌ی زنان را نیز در مطالباتشان مدنظر داشته باشند. تصویری از تحصن مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس یا نمایندگان دوره‌ی اول مجلس شورای ملی در محوطه‌ی مجلس تجسمی از این تاریخ و فضایی تماما مردانه است (تصاویر ۱). نجم‌آبادی نشان می‌دهد که نقش زن در مشروطه کلیدی‌تر و مرکزی است؛ که اتفاقا زنان در آن دوران، نقشی فعال داشته و جنگ آگاهانهی خود برای «برابری» را آغاز می‌کنند؛ تلاش داشتند تا در فضای سیاسی‌‌اجتماعیِ پرشورِ وطن حاضر شوند و گاهی همین جنگیدن و حضور، مردان مجلس را به تلاطم می‌انداخت که: «وامصیبتا که زنان ما از خانه خارج شده و در تصاحب جایگاه مردانه‌ی ما هستند!». یا گاهی حضور و فعالیت زنان در این عرصه، «بی‌غیرتی» مردان خوانده می‌شد که: «ای که نشسته‌اید که حالا زنانتان برای بهبودی مملکت از حوزه‌ی خانگی و زنانگی و سایه‌ی مردان خارج شده‌اند.» و این چنین به بحث‌های مرکزی نمایندگان مجلس تبدیل می‌شدند.

7d119d5b499446898116282c8d4d41 copy

تصویر۱ راست: تحصن مشروطه‌خواهان در سفارتخانه‌ی انگیس. چپ: نمایندگان دور اول در محوطه‌ی مجلس

جا دارد بپرسیم که اگر ما زنان اکنون طلبِ شهر برابر را داریم، زنان دوره‌ی مشروطه در طلب چه گونه‌ای از برابری، مسیر را آغاز کردند؟

برابری‌طلبی زنان در عصر مشروطه

وطن، سرزمینی مقدس که در سایه‌ی حاکمیت نادرست بیمار شده، از پیشرفت‌های جهان عقب مانده و باید برای آن کاری کرد، اساس شکل‌گیری جنبش مشروطه بود. باید وطن احیا می‌شد، مجلس شورای ملی شکل می‌گرفت و قانون اساسی نوشته می‌شد تا بر اساس آن، سرزمین مقدس رو به بهبودی رود. عِرق ملی در میان روشنفکران و عامه‌ی مردم دمیده شده بود و زنان آن دوران، شاهد تلاش‌های جنسیت مرد برای شکوفایی وطن بودند. در این دوران برای نخستین بار مفهوم ملت به خودآگاه مردم راه یافت. ملت به معنی انسان‌های برابری که در وطن زندگی می‌کنند و باید برای آن تلاش کنند؛ «مفهوم تازه‌شکل‌گرفته‌ی ملت اغلب به معنای نوعی برادری میان شهروندان مرد یا برادران وطنی تلقی می‌شد» و اینجا بود که دعوی زنان برای آنکه عضوی از این ملت تصور شوند، آغاز شد: «ما هم جزو این ملت هستیم.»[2] به این ترتیب، در ادبیات این دوره، در کنار مفهومِ زنِ تحت سایه و قیومیت مرد، مفهومِ زنِ برابر با مرد نیز شکل گرفت. تلاش برای برابری زن از این پرسش شروع شد که آیا او فقط همسر، دختر و خواهر جنس برتر (مرد) است یا همتای مرد، یک شهروند و عضوی از ملت؟ تلاش زنان در گرفتن جایگاهِ برابر با مردان، با میلی وطن‌دوستانه گره خورده بود. گویی عشق به وطن و تلاش برای اعتلای آن مفهومی نوین بود که تلاش مشروطه‌خواهان بر مبنای آن استوار بود، و حالا این شور، زنان را به عرصه‌ی فعالیت مدنی کشانده بود. بریده‌هایی از نامه‌ی یک زن ناشناس به روزنامه‌ی تمدن این شور را مجسم می‌کند: «... یکی از خواهران وطن و دوستان ملت هستم و تا یک اندازه شور وطن‌پرستی و غیرت ملت‌دوستی را در وجود خود احساس می‌کنم، لهذا به پدران و برادران وطن عزیز خود شمه از شرح حال بدبختی خودمان، یعنی ما زن‌ها، عرضه می‌دارم... »[3]

زنان به عنوان خواهران وطنی، خواهان خلق فضاهای خود را در لابه‌لای شهرِ مردانه بودند. از تاکیدشان بر نقش پررنگی که در شورش‌های خیابانی وقایع مشروطه بازی می‌کردند: «این زن‌ها که اینطور بدنام هستند، همیشه پیش‌قدم‌تر از مردها بودند»[4]، تا تشکیل مدارس و انجمن‌های زنانه در فضاهای معماری مجاور معابر شهری و خانه‌هایشان. با غیرت وطن‌خواهی، زنان مهر خود را بر خیابان‌ها می‌زدند و حضور خیابانی‌شان در دفاع از وطن، سوژه‌ی تحسین روزنامه‌های می‌شد: «دیروز در خیابان جراغ‌گاز زنی سوار واگن بود و چند نفر زن عبور می‌کرده‌اند؛ واگن را نگاه داشته به آن زن سوار، چون نشستن واگن از طرف ملت بعد از اولتیماتوم حق‌شکنانه‌ی روس حرام شده، بنای تشدد را گذاشته و ملامت‌های زیادی نموده‌اند که چرا با آنکه روس‌ها خاک مملکت ما را اشغال کرده‌اند با آنان معامله می‌کنید؟»[5] زنان با تشکیل انجمن‌ها که شکل تازه‌ای از کنشگری سیاسی بود، کوشیدند در عرصه‌ی سیاسی همپای مردان باشند. مدارس نیز تنها مکان سوادآموزی نبود. مدارس به سرعت تبدیل به مهم‌ترین فضا برای یادگیری، آموزش، تمرین شهروندی و فضایی برای شکل دادن به زن شهروند شد. در این مدارس انواع فعالیت‌های مدنی انجام می‌شد؛ از جمع‌آوری اعانه برای نیازهای ملی نظیر تشکیل بانک تا برگزاری جشن به مناسبت‌های ملی نظیر افتتاح مجلس یا استقبال از سردار و سالار ملی موقع ورود به تهران؛ به این ترتیب زنان درگیر همکاری‌هایی می‌شدند که آنان را جزئی از ملت نشان می‌داد. دغدغه‌ی زنان این بود که برابر با مردان تلقی شوند تا بتوانند در مقام همراهان، هم‌وطنان و یاران آنان در ترقی اوضاع مملکت دخیل باشند.

اما بر مبنای تفکر سنتی، زنان به خیابان تعلق نداشتند و دورهمی‌ها و فعالیت‌های آنان تا جایی عرف و شناخته‌شده بود که محدود به خانه و فعالیت‌های خانگی باشد. از همین رو، در روایت‌ها و تلاش‌های مردانه تمایل به بازگرداندن زن به خانه وجود داشت. برای مثال زمانی که در تبریز، شمار زیادی از بازاری‌ها برای حمایت از قانون اساسی به خیابان‌ها آمدند، دسته‌ای از زنان که قصد همراهی با آن‌ها و مشارکت در این امر ملی و وطنی را داشتند، به خانه بازگردانده شدند. این بازگرداندن با غیرت همراه می‌شد. نگاهی شکل گرفته بود که ای مردان غیور، غیرت شما کجاست که زنان برای نجات وطن پا پیش بگذارند، طلاهای خود را تقدیم کنند، در خیابان‌ها از وطن دفاع کنند و انجمن‌های سیاسی تشکیل دهند؟ تمام این فعالیت‌ها به زعم مردان، خارج شدن زن از جایگاه خانگی‌اش بود. گاهی که زنی طلاهایش را پیشکش نیازهای مالی مجلس می‌کرد، مردانی به ازای این پیشکش‌ها، پول پرداخت می‌کردند و هدایای زنان را به آنان بازمی‌گرداندند. گرچه این بازگرداندن، نیتی سخاوتمندانه و غیورانه داشت، اما موجب رنجش زنان بود؛ به معنی پس زدن آن‌ها از فضای اجتماعی‌سیاسی وطن. دورهمی‌های اجتماعی زنان گاهی محل تردید مردان می‌شد: «اول باید معلوم شود که از بدو اسلام تاکنون جمع شدن نسوان در یک جا شرعا ممنوع بوده یا نه، منتها اسم انجمن چیزی است تازه اصطلاح‌شده...»[6] از نظر جمعی از مخالفین مشروطه، حضور زن در جایگاه‌های مردانه و خروج آشکار آنان از فعالیت‌های خانگی، اخلال در نظم دین و دولت و بهترین گواه برای رد مشروطیت بود. عده‌ای نیز در زیر سوال بردن مجلس و به بهانه‌ی فعالیت‌های مدنی و شهروندی زنان ادعا می‌کردند که: «این مجلس برای این است که شما چندی دیگر زن‌هایتان بی‌چادر و حفاظ در کوچه حرکت کنند.» در مقابل چنین جبهه‌گیری‌هایی، زنان در دورهمی‌های سیاسی یا نامه‌هایی که به روزنامه‌ها می‌نوشتند، نه‌تنها خواسته‌ی به رسمیت شناخته شدنشان و برابر دانستنشان با مردها را فریاد می‌زدند، بلکه گاهی پا را فراتر گذاشته و برتری خود بر مردان را اعلام می‌کردند: «اگر وکلای ما... در خود چنین پیشرفتی نمی‌بینند و می‌خواهند بازهم به ترتیب سابق پیش بروند، ...همه استعفا از کار خود بدهند و رسما به توسط روزنامه‌ی ندای وطن به ماها خبر داده، چهل روز هم کار را به دست ما زن‌ها واگذارند.»[7]

مسیرِ برابری

اکنون با مروری کوتاه بر پیشینه‌ی آغاز جنبش برابری‌طلب زنان در دوران مشروطه در کنار مطالب پرونده‌ی «زن و شهر برابر»، چگونه می‌توان این مسیر طولانی‌تر از یک قرن را توصیف کرد؟ با مرور پرونده‌ی «زن و شهر برابر» دیدیم که علی‌رغم حضور پررنگ و آزادانه، حق زنان در شهر رعایت نمی‌شود و تعلق شهر به مرد و زن یکسان نیست. اکنون اگر زن دوره‌ی قاجار را تصور کنیم، می‌بینیم که به برابری‌ای که برای آن مبارزه می‌کرده، رسیده است. در بیش از یک قرن که از مشروطه می‌گذرد، زنی که به عقیده‌ی مردان آن دوره متعلق به خانه و فعالیت‌های خانگی بود، به گستره‌ی وسیعی از فعالیت‌ها رسید. زن به عنوان شهروند، به عنوان عضوی از ملت به رسمیت شناخته شد و حالا دیگر هیچ نماینده‌ای در مجلس، ذاتِ فعالیت‌های مدنی زن را زیر سوال نمی‌برد. اما زنِ خارج‌شده از خانه وقتی به عرصه‌ی وسیع‌تر شهر رسید، در این سال‌ها به تدریج با محدودیت‌های دیگری مواجه شد. محدودیت‌ها و نابرابری‌هایی شاید وسیع‌تر و دردناک‌تر از آنچه که در دوره‌ی مشروطه در پی برهم زدن آن بود. در پرونده‌ی «زن و شهر برابر» شنیدیم که حضور زن در عرصه‌ی عمومی، جداسازی این عرصه را به دنبال داشت؛ زن دوباره درون مرزها قرار گرفت. اگر در دوره‌ی قاجار و با حضور خیابان به شکلی مشابه با شکل امروزی، پیاده‌روها زنانه و مردانه می‌شد، حالا متروها و اتوبوس‌ها و بوستان‌ها و... زنانه و مردانه می‌شود. اگر زنِ قاجاری به اینکه نمی‌تواند به اندازه‌ی مردان فعالیت‌های سیاسیِ وطن‌خواهانه داشته باشد معترض بود، زنِ امروزی باید از سیاست‌های شهریِ بی‌تفاوت به زن سخن بگوید. به بیانی دیگر زن در دوره‌ی قاجار به دنبال خروج از عرصه‌ی خصوصی و ورود به عرصه‌ی عمومی بود و با چالش‌های این انتقال مواجه می‌شد. زن امروزی در بطنِ عرصه‌ی عمومی حاضر است و مواجه با چالش‌های این حضور. گویی دوتاییِ زن و عرصه‌ی عمومی همواره مسئله‌دار است. مسئله‌ای لایه‌لایه که با گذر زمان‌ها، از یک لایه به لایه‌ی بعدی می‌رود.


[1] این نوشتار مروری بر دو مقاله با عناوین «زنان ملت: زنان یا همسران ملت» و «نقش زن بر متن مشروطه» است که در کتاب «چرا شد محو از یاد تو نامم؟» به همراه مقالات دیگری از افسانه نجم‌آبادی منتشر شده است.

[2] بخشی از نامه‌ی زنی ناشناس در روزنامه‌ی تمدن، مورخ ۳۰ فروردین ۱۲۸۶

[3] بخشی از نامه‌ی زنی ناشناس در روزنامه‌ی تمدن، مورخ ۳۰ فروردین ۱۲۸۶

[4] همان

[5]  همان

[6]  در یکی از مذاکرات مجلس، نماینده‌ای با بلیتی مربوط به انجمن‌های زنان وارد می‌شود و می‌پرسد که آیا شرعا صحیح است یا نه. این جملات آغازین صحبت‌های یکی دیگر از نماینده‌ها در پاسخ به این سوال است.

[7] بخشی از نامه‌ی زنی که خود را نماینده‌ی اتحادیه نسوان خوانده به روزنامه‌ی ندای وطن، شماره‌ی ۷۰، مورخ ۸ مهر ۱۲۸۶.

دیدگاه شما
منتخب سردبیر