۱۰ اسفند ۱۴۰۳
کد خبر: 4388
یادداشت گیتی صفرزاده، منتقد و داستان‌نویس

من و تهران، یکهویی! / پرونده زنان و شهر برابر - 1

شهرهای زیادی با قدرت ادبیات در جهان جاودانه شده‌اند... فضاهای شهری در داستان‌های فارسی چندان زیاد نیستند. زنده‌یاد جلال ستاری در کتاب اسطوره تهران با پیش کشیدن مفهوم شهر اسطوره‌ای نقبی هم به ماجرای تهران در رمان‌های فارسی زد...

من و تهران، یکهویی! / پرونده زنان و شهر برابر - 1

شهرهای زیادی با قدرت ادبیات در جهان جاودانه شده‌اند. داستان‌ها گرچه دنیای خیال را برابر چشم ما می‌آفرینند اما چه بسیار که این خیال را در بستر مکان‌ها و شهرهای واقعی خلق می‌کنند. ما حتی اگر کلیسای نوتردام پاریس را ندیده باشیم، با خواندن کتاب گوژپشت نتردام تصوری از آن داریم. از پاریس تا بروکلین به‌واسطه خواندن داستان‌های فراوان، تصویری از این شهرها ساخته‌ایم و حتی از زندگی مردان، زنان، بچه‌ها و مهاجران در کوچه پس کوچه‌های ایتالیا نمایی در ذهنمان شکل گرفته.

فضاهای شهری در داستان‌های فارسی چندان زیاد نیستند. زنده‌یاد جلال ستاری در کتاب اسطوره تهران با پیش کشیدن مفهوم شهر اسطوره‌ای نقبی هم به ماجرای تهران در رمان‌های فارسی زد و نشان داد که چقدر حضور شهر در داستان‌ها به مثابه هویتی مستقل که در رویدادها و حوادث رمان تأثیرگذار باشد کم است. به بیان دیگر آیا فرقی می‌کند که شخصیت فلان داستان در تهران زندگی کند -کلانشهری پرهیاهو با گونه‌های مختلف جمعیتی- تا مثلا ساکن شهری از توابع لرستان باشد؟ کتاب را که بخوانید متوجه اهمیت ماجرا می‌شوید، بخصوص اگر شهر و مسائل شهری از دغدغه‌های شما باشد. اگر هم اهل داستان‌خوانی باشید با تعدادی رمان ایرانی قابل اعتنا آشنا می‌شوید.

حالا اگر زنی شخصیت یک داستان باشد، تعامل او با شهر تفاوت اساسی پیدا می‌کند. تصور کنید درحالی‌که شخصیت مرد داستان، اندوهگین یا خشمگین به خیابان می‌زند تا با قدم زدن در هیاهوی دم غروب اندوهش را فراموش کند، اگر زنی شخصیت اصلی داستان باشد و بخواهد چنین رفتاری انجام دهد، شاید نه تنها اندوهش فراموش نشود بلکه اندوهی بزرگتر به گرفتاری‌هایش اضافه شود!

22

اگر این را بپذیریم که داستان‌ها بخشی از مشکلات و آرزوهای ما را نشان می‌دهند، کنجکاو می‌شویم که ببینیم نسبت زنان و شهر در داستان‌های فارسی چگونه است. البته معلوم است که وقتی سهم شهر به عنوان یک عنصر زنده در داستان فارسی کم است، ماجرای زنان و شهر به همان مقیاس کوچکتر می‌شود.

در یک بررسی کلی و با توجه به اینکه شهرنشینی پدیده‌ای به نسبت نوپا به حساب می‌آید، طبیعی است که حضور اولیه زنان در داستان‌های فارسی بیشتر محدود است به فضاهای داخلی و اندرونی. زنانی که از حیطه فضای خانه خارج می‌شوند یا تعامل خاصی با شهر ندارند یا حضور بیشترشان در فضاهای بیرونی به این علت است که زنانی عیاش و روسپی هستند یا در معرض لغزش. از شوهر آهو خانم و زیبای حجازی بگیریم تا نمونه‌های معاصرتر مثل بادها خبر از تغییر فصل می‌دهند و تهران شهر بی آسمان.

33.jpeg

اما نکته مهم دیگری در این ماجرا هست، اینکه اگر نویسنده داستان زن باشد بی‌شک می‌تواند نوع دیگری از تجربه را منتقل کند. او در مواجهه با شهر به عنوان یک عنصر روزمره در زندگی‌اش، ماجراهای متفاوتی دارد. اینجا خوب است که به سراغ نویسندگان زن برویم و ببینیم آیا آنها در آفرینش داستان‌هایشان نگاهی به این ماجرا داشته‌اند؟

شهر به‌عنوان یک عنصر در داستان‌های نوشته زنان هم حضور دارد اما از نگاه نوستالژیک که بگذریم (مثل آثار گلی ترقی که شرحی از تهران ازدست رفته و روزهای کودکی و جوانی در آن می‌دهد) بیشتر مواجه زنان با شهر، حکایت از ناامنی و درگیری دارد. از کتاب پیاده بلقیس سلیمانی بگیریم که حضور و حیات زنی شهرستانی را در تهران نشان می‌دهد تا کولی کنار آتش منیرو روانی‌پور که در طی مسیر یک زن اشاره‌ای هم به فضاهای شهری و امکانتش برای زنان دارد، از احتمالا گم شده‌ام سارا سالار که حیات یک زن امروزی که رانندگی می‌کند و مجله می‌خرد و به پاتوق‌های کوه‌پیمایی شهر می‌رود را نشان می‌دهد تا عادت می‌کنیم زویا پیرزاد که یکی از سه زن شخصیت اصلی داستانش بنگاه معاملات ملکی دارد، در همگی چیزی که بیشتر به چشم می‌خورد این است که شهر چون هیولایی است که زنان با آن درگیرند. آنها برای بودن و اثبات خودشان باید با هر چیزی که در شهر هست بجنگند. شهر بیشتر از آنکه به آنان مجال آرامش و تجربیات جدید بدهد، فرصتی برای تعرض و کارشکنی هیولاهایی فراهم می‌کند که یک زن را در فضای بیرونی می‌بینند. شهر یکی از عناصری است که برای زندگی زنان چالش می‌سازد.

خبر مرتبط

ترجمه‌ای آزاد از مقاله‌ «کاوشی در تصورات شهری تهران» نوشته سمیه فلاحت

زن و تهرانی که مدرن می‌شد - یاسمن غلامی

«ظهور و توسعه‌ی حیات شهری مدرن در تهران اغلب به واسطه‌ی مطالعه‌ی تاریخ طراحی، جغرافیا و معماری به ما معرفی شده است. مطالعه‌ای که شهر را در قالب تغییرات در معماری، مورفولوژی، الگوی خیابان‌ها، تغییرات فضایی شهری مانند توسعه‌ی خیابان‌ها، ساختار اداری شهر و… مطالعه می‌کند.» 1 مقاله‌ی «کاوشی در تصورات شهری تهران»، نوشته‌ی سمیه فلاحت، با جملات بالا آغاز می‌شود. جملاتی که نقدی است بر مطالعاتی که تاکنون در تلاش بوده‌اند ظهور مدرنیته در شهر و حیات شهری را خوانش کنند. نویسنده اما در این مقاله سعی دارد به شیوه‌ای دیگر به سراغ کنکاش تاثیرات ظهور مدرنیته‌ی شهری در تهران اوایل قرن بیستم برود...

شاید بگویید که بخشی از این ماجرا به ماهیت داستان برمی‌گردد، به‌هرحال داستان قرار است مشکلات را نشان بدهد، تعارض‌ها را، شخصیت‌های سیاه یا خاکستری داشته باشد و درمجموع باید درگیری باشد تا موتور داستان روشن شود و به جلو برود. حرف بجایی است اما به نظرم بخش‌های بسیاری از زیست زنانه در شهر مغفول مانده که اگر در داخل داستان قرار بگیرد، وجوه بیشتری از رابطه شهر و زنان و چرایی مشکلات و دلیل تغییرات شهری را نشان می‌دهد. هرکدام از ما به عنوان زنانی در روزگار معاصر که زندگیمان به نحوی با شهر و شهرنشینی گره خورده، هرروز شاید بدون اینکه خودمان متوجه باشیم، تجربه زیسته متفاوتی با مردان داریم. ما وقتی می‌خواهیم در این شهر جابجا بشویم، چه برای رفتن به سر کار چه یک مهمانی، انتخاب نوع وسیله حمل و نقلمان پیوند عجیبی با زنانگی‌مان دارد؛ اگر قصد رفتن به مهمانی داریم و کفش پاشنه بلند پوشیده‌ایم آیا فضای شهری طوری هست که بتوانیم بخشی از این مسیر را پیاده و با همان کفش‌ها طی کنیم؟ شغل ما به عنوان یک زن چقدر با شهر درگیری دارد؟ در این سال‌ها زنانی در مشاغل شهری دیده می‌شوند که پیش از این بیشتر کارهایی مردانه به حساب می‌آمد، از رانندگی تاکسی شهری تا اداره یک رستوران. حالا زنانی که وارد این شغل‌ها شده‌اند در برخورد روزانه با شهر و شهروندان چه چالش‌ها یا تجربیاتی دارند؟

بعضی از مناطق شهری بخاطر نوع محصولاتی که عرضه می‌کنند -از آهن آلات تا تعمیرگاه‌های فنی- اغلب محل تردد و حضور زنان نیستند. برعکس مناطق دیگری بیشترین حضور و تردد را در گروه زنان دارند، به‌عنوان نمونه کوچه مهران تهران که محل فروش لوازم عروسی و پوشاک است روزانه پذیرایی حضور زنان بسیاری در این محله قدیمی است. آیا امکانات خاصی برای حضور زنانی که بسیاری از اوقات همراه فرزند به اینجا می‌آیند پیش‌بینی شده؟ چه تجربیات، ماجراها و کشمکش‌های فراوانی در این گوشه شهر درجریان است که هیچگاه ثبت نشده؟

زمانی یکی از مشخص‌ترین درگیری‌های دختران در شهر (که در بعضی موارد خوشایند و همراه با عاقبت بخیری بود!) عبور از کوچه‌ها و خیابان‌هایی بود که بر سر آنها جوانانی می‌ایستادند و متلکی یا از روی تحقیر یا برای بازکردن باب آشنایی نثار می‌کردند. این روزها در کلان‌شهری مثل تهران چنین ماجرایی کمرنگ شده، زیرا اغلب پاساژها و مال‌های بزرگ محل تردد و گذران وقت نسل جدید شده‌اند. این مکان‌های تازه‌ی هویت شهری در تعداد اندکی از داستان‌های ایرانی مثل یوسف آباد خیابان سی‌وسوم حضور دارند اما هنوز داستانی به چشم نمی‌خورد که در آن ببینیم تجربه دختر امروز از حضور در این پاتوق‌های نوین چیست؟ آیا او هنوز درگیر متلک‌هایی است که باب آشنایی را باز کند یا درحالیکه مشغول گرفتن سلفی در یک منظر مناسب اینستاگرامی در پاساژ است، بی‌اعتنا به متلک، تصویرش را برای هزاران بیننده مشتاق می‌گذارد و می‌نویسد: من و تهران یکهویی!

خبر مرتبط

نفیسه آزاد پاسخ می‌دهد / ویدئو

چرا از زن و شهر پرسش می‌کنیم و نه از مرد و شهر؟

نشست «زنان و شهر برابر» با حضور نفیسه آزاد جامعه‌شناس و مریم حبیب‌زاده فعال اجتماعی در روزن‌آنلاین برگزار شد. در نخستین بخش این گفتگو، نفیسه آزاد به این پرسش، پاسخ می‌دهد که چرا از زن و شهر پرسش می‌کنیم و نه از مرد و شهر؟

خبر مرتبط

شیراز در سووشون؛ شهری به گستره یک رمان - یاسمن غلامی

در یک فیلم یا سریال، جریان بازیِ بازیگران را در بسترهایی مکانی می‌بینیم و نگاهمان ویژگی‌ این بسترها را، گره‌خورده با مسیر داستان درک می‌کند؛ بسترهایی که فضاهایی شهری، معماری یا طبیعتی بکر هستند. اما در رمان یا داستانی کوتاه که متنی نوشتاری است، این درک خودبه‌خود صورت نمی‌گیرد و برای رسیدن به آن نیازمند اشاره‌های نویسنده به این بسترهای فضایی هستیم. اشاره‌هایی که یا در غالب توصیفاتی مستقل می‌آیند یا به تدریج و لابه‌لای جملاتی که اصل داستان را روایت می‌کنند، گنجانده می‌شوند. در این نوشتار سراغ رمانی رفته‌ام که نویسنده در آن روش دوم را برگزیده است ...

دیدگاه شما
منتخب سردبیر