اندیشهخبراولشهری

شکل‌گیری نظام حکمروایی محله‌محور و چالش‌های فراروی آن

موسی پژوهان، کارشناس مدیریت شهری

در مجموعه رویکردهای نوین مدیریت شهری که طی دهه اخیر به شدت از سوی دولت‌های ملی و محلی پیگیری می‌شود، حکمروایی شهری یکی از محبوب‌ترین و مقبول‌ترین آنهاست؛ بگونه‌ای که میزان پیاده‌سازی این رویکرد به یکی از مهمترین شاخص‌های سنجش کارآیی و پایداری نظام مدیریت شهری در دنیا تبدیل شده است. 

حکمروایی محله محور یکی از عناصر بنیادین حکمروایی شهری محسوب شده و منطقاَ شکل‌گیری حکمروایی شهر جز از رهگذرِ شکل‌گیری و تحکیم حکمرایی محله محور امکان پذیر نیست. با این وجود برداشت‌ها و تصورات از نظام حکمروایی محله‌محور به‌ویژه در ایران و کلانشهر تهران متفاوت و گاه متضاد است. 

این تفاوت‌ها در عمده موارد در محور نحوه شکل‌گیری، ساختار و وظایف و اختیارات نظام حکمروایی محله متفاوت است و در برگیرنده طیف وسیعی از دیدگاه‌ها (و گاهی سلیقه‌ها) از نگاه‌های قیِم‌گرایانه تا گرایش‌های از پایین به بالا و تا دیدگاه‌های مشارکتی را شامل می‌شود. طبیعتا برآیند هر کدام از دیدگاه‌های در صحنه عمل منجر به بازتولید ساختارهای متفاوت از شورایاری‌ها (با تمام تجارب موفق و ناموفق خود در تهران) گرفته تا شورای محلات که ظاهرا اخیرا شورای اسلامی شهر تهران قصد پیاده‌سازی آن را دارد و تا ساختارهای کاملا مشارکتی می‌شود که در آن شهروندان عمده‌ترین سهم را در تمام مراحل از انتخاب، نقش‌آفرینی و نظارت بر عملکرد نظام حکمروایی محلات بر عهده دارند که البته این ساختار متاخر، هیچگاه فرصت بروز و ظهور نیافته و تنها در محفل‌های علمی و دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته است.

حال سوالی که پیش می‌آید این است که چگونه می‌توان از بین این ساختارهای متنوع پیشنهاد شده بهترین و کارآمدترین ساختار را از منظر تامین بیشترین منافع عمومی و همچنین تنظیم بهینه رابطه بین شهروندان و مدیریت شهری  تشخیص داد؟  

پاسخ را در میزان و ساز و کار درگیر کردن شهروندان در فرایند شکل‌گیری، اجرا و نظارت بر اجرای ساختار حکمروایی محله محور در هر کدام از این دیدگاه‌ها می‌توان جست و جو نمود. به بیان دیگر، همانگونه که ارناشتاین در نظریه نردبان مشارکت شهروندان تاکید می‌کند، درگیر کردن شهروندان در مراحل نخستین شکل‌گیری نظام حکمروایی محله که عمدتا شامل انتخاب نمایندگان است، تنها مشارکتی نمایشی یا فریب مشارکت محسوب می‌شود.

از منظر قدرت شهروندی در مشارکت، شکل‌گیری هر گونه ساختار مدیریت محله‌مبنا نباید یک پروژه دولت محلی (شهرداری و حتی شورای شهر) و یا فرایند از بالا به پایین باشد؛ بلکه ضمن تعریف روابط متقابل حقوق شهروندی و مدیریت شهری، دغدغه درگیر کردن شهروندان در تمام فرایندهای تصمیم‌گیری،اجرا و نظارت و پایش امور محله نیز در زمره فرایندهای نظام پیشنهادی باشد. 

به نظر می‌رسد چنانچه هرگونه پیشنهاد در خصوص شکل گیری نظام مدیریت محله از چنین لنزهای خردمندانه و پُرمنفعتی ارزیابی شود آنگاه می‌توان در مورد درستی یا نادرستی ساختارهای پیشنهادی به قضاوت نشست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *