«ذهن بیخانمان» در هشت پلان؛ مروری بر پیامدهای فرهنگی اجارهنشینی در عصر جهش قیمت مسکن
این یادداشت نتایج بررسی میدانی از وضعیت اجارهنشینهای شهر تهران هم در محلات برخوردار و هم در محلات کمبرخوردار را که در قالب پایاننامه کارشناسی ارشد مردمنگاری در سال ۱۴۰۲ انجام شده است، به اختصار روایت میکند. در این یادداشت هشت پیامدفرهنگی اجارهنشینی در عصر جهش بیسابقه قیمت مسکن (سال ۹۷ به بعد) گردآوری و تشریح شده است.
هانیه بنیهاشمی، دانش آموخته مردمشناسی و برنامهریزی شهری:
مسکن یکی از ضروریترین نیازهای ما انسانها و به نوعی یکی از حقوق اولیه ما است، اما طی یک دههی اخیر مخصوصا از سال ۱۳۹۷ به خاطر افزایش بیش از انداره قیمت در شهرهای بزرگ به بحران تبدیل شده است و بسیاری مجبور به اجارهنشینی شدهاند. از طرف دیگر افزایش سرسام آور اجارهبها همپای افزایش قیمت مسکن، مشکلات بسیاری را برای مستاجران پیش آورده و این مسائل منجر به بازتولید خرده فرهنگهایی شده است که اگر نادیده گرفته شود، جامعه ی آیندهی ایران را با چالشهای جدی روبهرو خواهد کرد.
سهم هزینه مسکن در سبد خانوارهای شهری ما، بین ۶۰ تا ۷۰ درصد است که این موضوع در نابسامانی وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوار تاثیرگذار است و به تبع آن آسیبهای دیگری را متوجه خانوادههای اجارهنشین میکند؛ از جمله مسایل فرهنگی و اجتماعی. به عنوان مثال با هزینههای مسکن، بسیاری از خانوادهها در دهکهای پایین و حتی متوسط قادر به هزینهکرد برای تفریح، آموزش، درمان، تغذیهی سالم و کافی و غیره نیستند.
هزینه بالای اجارهنشینی حتی باعث تغییر الگوی مصرف ملک شده است. آپارتمانها روز به روز کوچکتر میشوند، طوری که مستاجران حتی حاضر به زندگی در خانههای ۲۵ متری که بحث روز این ایام است، هستند. از طرف دیگر شاهد حرکت مکانی رو به پایین شهر و حاشیه و نیز مهاجرت معکوس هستیم. قبلا روال چنین بود که خانوادهها ابتدا در محلات جنوبی ساکن میشدند و بعد از چند سال و با بهتر شدن وضعیت معیشتی به محلات مرکزی شهر و خانهی بزرگتر نقل مکان میکردند. ولی طی سالهای اخیر برعکس این روال در حال وقوع است.
علاوه بر موارد ذکر شده، تغییر مکرر محل سکونت به دلیل افزایش غیرمنطقی مالکان موجب شده مستاجرها حس تعلق به خانه و محله را از دست بدهند و در نتیجهی عمر کوتاه اسکان افراد در یک محله، هویت آن محله و انسجام اجتماعی و روابط اجتماعی از بین میرود.
میدانیم که اجارهنشینی از زمان ناصرالدین شاه شروع شد؛ موقع نوسازی و مدرن کردن تهران که جمعیتش بیشتر شد، کارگران مهاجر اجارهنشین شدند. آن زمان تعیین شرایط اجاره بیشتر به سود موجر بود. در دوره قاجار اجارهخانهها آسان بود و هرکسی خانه یا اتاق موردنظر خود را در هرکجای شهر که میخواست، میتوانست پیدا کند. شرایط سهل اجارهها با فراز و نشیبهایی چون بحران مسکن سالهای اول پس از انقلاب تا دهه ۸۰ ادامه پیدا کرد و مردم، خود هوای یکدیگر را داشتند؛ طوری که اجارهنامهها چندساله بسته و مکرر تمدید میشد.
ولی از دهه ۸۰ اجارهها بهتدریج همپای قیمت مسکن افزایش یافت و در دهه ۹۰ بازار مسکن شرایطی بیسابقهای پیدا کرد؛ بهخصوص از سال ۹۷ که بزرگترین جهشهای هر ساله را در قیمت مسکن میبینیم. به این ترتیب طی سالهای اخیر مسکن از یک بحران به فرابحران تبدیل شده است.
طی بررسی میدانی که در قالب پایاننامه کارشناسی ارشد مردمنگاری سال ۱۴۰۲ در برخی محلات برخوردار و کم برخوردار شهر تهران انجام دادم، متاسفانه نتایجی تلخ که به نوعی جزو پیامدهای فرهنگی اجارهنشینی هستند بدست آمد که باید هشداری به مسئولان باشد که در صورت بیتوجهی، جامعهی چند سال آینده با چالشهای غیر قابل حلی مواجه خواهد بود.
در ادامه به اختصار به برخی از این پیامدها اشاره میکنم:
به هر روی، اجارهنشینی بیش از نیمی از شهروندان تهرانی را با خیل مشکلات اقتصادی، روانی و اجتماعی درگیر کرده است و این همه دغدغه و فشار، آسیب فراوان بر سرمایههای انسانی کشور وارد کرده که منجر به شکل گیری زیست روانی و فرهنگی دچار مسأله ای شده که می توان از آن تحت عنوان«ذهن بی خانمان» به عنوان شکلی از فروپاشی روانی و اجتماعی یاد کرد که تبعات جبران ناپذیری برای فرهنگ کشور در پی دارد.