میراث ماندگار درویش

استادیوم تختی، ساخته دست جهانگیر درویش، با طراحی خاص و استفاده از تکنولوژی‌های مدرن در زمان خود، هنوز به‌عنوان یک شاهکار معماری شناخته می‌شود.

میراث ماندگار درویش

استادیوم تختی، ساخته دست جهانگیر درویش، با طراحی خاص و استفاده از تکنولوژی‌های مدرن در زمان خود، هنوز به‌عنوان یک شاهکار معماری شناخته می‌شود.

به گزارش روزن انلاین، «بیشتر از این دیگر نمی‌‌توانستم کاری را انجام دهم که درباره آن فکر کرده باشم. حالا هم تنها خواسته من این است که این استادیوم را حفظ کنند.» جهانگیر درویش پنجاه‌واندی سال پیش سازه‌ای ساخت که به‌گفته خودش برای سال‌ها درباره فلسفه ساخت آن فکر کرده بود. هرچند یکی از بزرگترین پیمانکاران کشور آلمان در گفت‌وگویی سعی کرده بود نظرش را عوض کند، اما او می‌دانست که می‌تواند این کار را انجام دهد. حالا بعد از حدود ۶۰ سال این مهمترین سازه او، یعنی «استادیوم تختی» پابرجاست؛ هرچند که خود درویش دو روز پیش، یعنی ششم آذرماه، بعد از یک عمر تلاش در عرصه معماری چشم از جهان فروبست و جامعه معماری ایران یکی از تأثیرگذارترین افراد خود را از دست داد.

ایتالیا، آغاز راه

درویش سیزدهم شهریورماه سال ۱۳۱۲ در ورامین به دنیا آمد. پدر او سعداله‌خان درویش از مبارزان تأثیرگذار نهضت جنگل بود. به‌گفته خودش، پدرش او را از حدود چهارسالگی به سفر می‌برد. سعداله‌خان رئیس هیئت‌مدیره کارخانجات قند بود و خودش حضوری سر می‌زد تا کارخانجات قند و مزارع چغندرکاری را ببیند و دستور دهد چگونه چغندر را به‌عمل بیاورند. «من را عقب ماشین می‌انداخت و در سفرهای طولانی می‌برد… از آن سن، سفر کردن افتاد در رگ من.» او دوره متوسطه را در دبیرستان‌های البرز و هدف گذراند. دوره مقدماتی دوساله معماری را هم از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۶ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رساند. زمانی که به پدرش گفت می‌خواهد برای تحصیل به خارج از کشور برود، با استقبال پدر مواجه شد و با خرج خودش او را به ایتالیا فرستاد. اما سپس در آنجا موفق شد دو بورسیه دریافت کند. سرانجام کارشناسی ارشد خود را از دانشکده معماری شهر رم ایتالیا گرفت و دوره دکترا را نیز در سال ۱۳۴۱ در دانشگاه پلی‌تکنیک شهر تورین ایتالیا تمام کرد. او سال ۹۷ در مراسم نکوداشتی که برای او برگزار شد، درباره تجربه‌اش از دانشگاه پلی‌تکنیک تورین گفته بود: «سیستم دانشگاهی پلی‌تکنیک تورین، به‌گونه‌ای بود که احتیاج به اسکیس داشت تا سرعت عمل را یاد بگیریم و در زندگی به‌کار ببریم. بنابراین، جزئی از دروس دانشگاهی بود. یکسری از اسکیس‌های من متعلق به ساختمان‌های هزاره و قرون وسطی و برای واحد درسی بود که بیشتر آنها در آرشیو دانشگاه موجود است، مابقی اسکیس‌های من ناشی از علاقه شخصی و در حین سفرها بوده است. با حداقل خط و در سریعترین زمان ممکن؛ به‌طور مثال کشیدن قصر وسط میدان میلان در حین ترمز اتوبوس پشت چراغ قرمز و در عرض سه الی چهار دقیقه. این نوع آموزش بهترین تجربه و فلسفه زندگی‌ام بود.» بنابراین، این آغاز راه درویش در عرصه معماری بود.

فعالیت حرفه‌ای در ایران، ایتالیا و آمریکا

فعالیت حرفه‌ای درویش از سال ۱۳۴۱ در ایتالیا، ایران و آمریکا در این رشته آغاز شد. در سال ۱۳۴۴ درویش مؤسسه معماری درویش را در تهران و در سال ۱۳۶۲ «مؤسسه معماری دکتر درویش» را در ایتالیا تأسیس کرد. پروژه‌های او حیطه‌های متنوعی مانند معماری آموزشی، تجاری، صنعتی، مسکونی، پژوهشی و ورزشی را در برمی‌گیرد. از پروژه‌های معروف درویش می‌توان به انستیتوی ملی آموزش در مازندران، مرکز رادیو تلویزیون‌های تهران، بندرعباس، شیراز، ارومیه و تبریز، پنج ساختمان فروش اتومبیل برای برندهای کرایسلر، مزدا، تویوتا، رنو، جیپ و ساختمان مرسدس بنز در تورین اشاره کرد. این سازنده ساختمان مرسدس بنز تورین در بخشی از خاطراتش تعریف کرده بود که با پس‌انداز پول بورسیه خود توانست بنز ۱۹۰ را در آن سال‌ها سفارش دهد و سپس بخرد. همچنین، او طراح نقشه موزه ایران درودی بوده است. اما در کنار همه فعالیت‌هایش، همواره نام او با یکی از آثار شاخص همراه است که همان استادیوم «تختی» یا استادیوم «فرح‌آباد» سابق است. استادیومی که در گفت‌وگویی با «ایسنا» گفته بود آن را با چنگ و دندان ساخته است و امروزه آن را به‌عنوان بزرگترین سازه کابلی دنیا می‌شناسند.

«تختی خاصیتی دارد که هیچ‌کدام از استادیوم‌های دیگر ندارند»

پیشنهاد ساخت استادیوم تختی به این برمی‌گشت که درویش خارج از ایران زندگی می‌کرده و برای مدتی به ایران آمده بود. او در مصاحبه‌اش با «ایســنا» درباره این پیشنهاد گفته بود: «فرح دیبا از طریق مجله‌ها متوجه حضورم در ایران شد. پیگیری کرده بود تا ترتیب این ملاقات داده شد. البته خیلی هم اصرار کرد که من برای زندگی به ایران بازگردم و در کشور خودم کار کنم؛ زیرا مملکت به ما نیاز دارد. آن زمان در همان محدوده‌ای که ورزشگاه ساخته شد، باشگاه سوارکاری وجود داشت. تربیت بدنی نیز به من مأموریت داد که خودم زمین ساخت ورزشگاه را انتخاب کنم که سند زمین آن را نیز رایگان گرفتم. مقداری از این زمین را از پروفسور عَلَم که طبیب برجسته‌ای بود و بخش دیگر آن را هم از هم‌وطنان زرتشتی گرفتیم. با وجود انجام کارهایم در ایران، پروژه‌هایم در خارج از کشور را هم ادامه می‌دادم.» به‌این‌ترتیب، در خردادماه ۱۳۴۵ درویش ورزشگاه ۳۰ هزار نفری تختی را طراحی کرد. این ورزشگاه که در قسمت شرق تهران قرار دارد، نخستین مجموعه‌ای است که برای پوشش وسیع آن از سیستم کابلی استفاده شده‌ است.

طرح جامع ورزشگاه، معماری ورزشگاه و پوشش آن توسط درویش طراحی شده است. محاسبات پوشش فضا توسط فرانسوی‌ها (شرکت B.E.T.CETAC) و مدل‌سازی سیستم کابلی در دانشگاه ساری (Surrey) انگلستان و پلی‌تکنیک لندن انجام شد و سپس اجرای آن پوشش که در ایران تازگی داشت، توسط مهندسان و کارگران الجزایری که برای فرانسوی‌ها کار می‌کردند، به مرحله اجرا درآمد. در مورد ورزشگاه تختی، درویش نوآوری‌های زیادی را چه در سامانه پوشش کششی و چه در استخوان‌بندی بتنی طراحی کرده و به اجرا درآورده است که در مقایسه با سایر ورزشگاه‌های خارج از کشور در دوران خود، می‌توان گفت جزئیات جالب و تازه‌تری داشت. «تختی خاصیتی دارد که هیچ‌کدام از استادیوم‌های دیگر ندارند. سه‌ راه جدا برای جایگاه مخصوص ورزشکاران و مردم برای آن در نظر گرفته شد. حتی بازیکنان تیم‌های مختلف که از درهای شمال و جنوب می‌آیند، می‌توانند از طریق یک راه زیرزمینی تا زمانی که وارد زمین می‌شوند، یکدیگر را ملاقات نکنند. همچنین، کسی که می‌خواهد وارد جایگاه ویژه تماشاگران شود، از طریق رَمپ پشت استادیوم و به‌وسیله هلی‌کوپتر از ارتفاع هشت‌ متر راهی برای رسیدن به جایگاه مخصوص نیز در نظرگرفته شده است. اما هیچ استادیومی را نمی‌توانید در ایران پیدا کنید که مردم برای خودشان در هر ساعتی تردد داشته باشند.» او حتی در نظر گرفته بود که جایگاه تماشاگران را در یک طرف این ورزشگاه طراحی کند؛ چراکه این‌گونه تمام تماشاگران پشت به آفتاب قرار می‌گیرند و نور خورشید چشم کسی را اذیت نمی‌کند: «اگر دقت کرده باشید، در استادیوم‌های دیگر، آفتاب، چشم نیمی از تماشاگران را اذیت می‌کند و آدم‌ها برای آنکه بتوانند مسابقه را تماشا کنند، باید از چشم‌های خودشان محافظت کنند.»

«رضا ناصری»، معمار، درباره اهمیت جایگاه درویش در معماری ایران و جنبه‌های متفاوت کار او می‌گوید: «به‌نظرم او جزو اولین افرادی بود که به روح معماری معاصر و مدرن جهانی دسترسی پیدا کرد و متوجه شد چگونه تکنولوژی‌های جدید برای سازه و ساخت‌مایه‌ها را یکپارچه و تبدیل به اثر معماری کند. می‌توان گفت در این کار به استادی رسیده بود. نکته دیگر این است که او استاد تبدیل کردن مسائل و چالش‌ها و راهکارهای فنی به پاسخ‌های زیبایی‌شناسانه و معمارانه بود. بنابراین، از این جهت او معمار بسیار مهمی است و کاری که انجام داد، از عهده کمتر کسی برمی‌آمد. در همان حوزه ساخت‌مایه، سازه و تکنولوژی دست به کارهایی زد که در ابعاد جهانی تست نشده بودند و پیشینه آزموده‌شده‌ای نداشتند. درویش سعی کرد این کار را برای اولین‌بار انجام دهد و او را نه‌فقط از در ایران بلکه در جهان تبدیل به فرد مهمی کرد.»

او دراین‌باره به یک مثال اشاره می‌کند: «او با نوع خاصی از پوشش برای سقف کار می‌کرد به‌نام پارابولیک هایپربولیک که از لحاظ هندسی دو انحنای متنفر در دو جهت و در دو صفحه مختلف است. انجام این کار بسیار پیچیده بود و چنین چیزی را در پروژه‌هایش به ایران آورد. مانند پروژه استادیوم تختی برای بخشی که قرار بود سرپوشیده باشد و برای اولین‌بار با چالش‌های مهندسی آن روبه‌رو شدند. کاری که در انجام پروژه تختی انجام شد، به‌لحاظ محاسبات فنی و طراحی کار کاملاً جدیدی در مقیاس بین‌المللی بود.»

فاصله‌گرفتن از پروژه‌های بزرگتر

ناصری درباره چرایی اینکه بعد از پروژه تختی، درویش سراغ پروژه بزرگتری نرفت، توضیح می‌دهد: «او با سازمان تلویزیون ملی ایران همکاری‌های زیاد و متنوعی کرده بود. در تمام اینها کاملاً رویکردهای متفاوتی را لحاظ کرد. اما نکته‌ای که وجود دارد، این است که کاری که انجام داده بود، مستقیماً به او مربوط نبود بلکه به فضای کلی جامعه ایران در آن دهه برمی‌گشت. اما برای یک دوره نسبتاً طولانی فضای سیاسی جامعه، معماری را به محاق برد و به‌عنوان یک فن و حرفه واجد ارزش تلقی نمی‌شد. به‌تبع، وقتی حمایت بانی یا مشتری نباشد، قاعدتاً معمار به‌تنهایی نمی‌تواند کاری انجام دهد. این بود که نه‌فقط جهانگیر درویش بلکه گروه بزرگی از معماران که تازه به دوران شکوفایی رسیده بودند، کارشان در ایران متوقف شد و نتوانستند کارشان را ادامه دهند.»

او می‌گوید که حتی گروهی از آنها با مهاجرت هم نتوانستند به کار خود ادامه دهند: «معماری به زمین متصل است. وقتی شما میدان و زمین بازی را عوض می‌کنید تا بخواهید زمین جدید را بشناسید، زمان می‌برد و احتمال دارد میدان را به رقیبانی که در آن زمین به دنیا آمده‌اند، واگذار کنید. بنابراین، ما در این فضا حامیان و بانیان معماری نداشتیم و باعث شد سرمایه‌های معماری هرز بروند.»

«ترانه یلدا»، معمار و شهرساز، نیز درباره فاصله گرفتن درویش از پروژه‌های بزرگتر توضیح می‌دهد: «او قبل از انقلاب یک شاهکار ساخت که همان استادیوم تختی در شرق تهران بود. بسیار کار مخصوص و عجیبی بود؛ به‌طوری‌که همچنان ایتالیایی‌ها راجع به آن کار با او در ارتباط بودند. یعنی هنوز هم یک شاهکار در سطح جهانی محسوب می‌شود؛ اینکه با دست تمام نقشه‌هایش کشیده شده و همه ابعاد آن در تهران و در آن زمین به‌تدریج جلو رفته و در نوع خود یک شاهکار است. منتهی بعد از اینکه آن را ساخت، با وقوع انقلاب و پس از آن کمی متروک افتاد. درواقع به‌گونه‌ای، کار او آن‌طورکه باید مورد استفاده قرار نگرفت. بعد از انقلاب هم از ایران رفت و سال‌ها نبود. به هر حال، حضور او در تهران حس‌شده نبود؛ اگرچه اهمیت او از چشم معماران و دوستداران معماری پنهان نماند.»

به‌گفته او، درویش حتی پس از بازگشت به تهران از آمریکا دفتر کار باز نکرده بود: «یعنی می‌توان گفت که سالیان سال است که کار نکرده بود. شاید اگر کار می‌کرد، بیشتر تأثیرگذار می‌بود. اما به هر حال، همه به او با یک نگاه نوستالژیک فکر می‌کنند.»

منبع: پیام‌ما

دیدگاه شما
منتخب سردبیر