نقدی بر «سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» به قلم سیدهادی حسینی - بخش اول

مقاله «نقدی بر سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» که توسط سیدهادی حسینی (دانشجوی دکتری شهرسازی دانشگاه تهران) نوشته شده است، به نقد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی (مورخ 29 خرداد 1403) می‌پردازد. این مقاله در دو قسمت منتشر می‌شود که اکنون بخش اول آن را پیش رو دارید.

نقدی بر «سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» به قلم سیدهادی حسینی - بخش اول

نقدی بر «سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، مورخ 29 خرداد 1403)

سیدهادی حسینی - دانشجوی دکترای شهرسازی دانشگاه تهران

اختصاصی روزن‌آنلاین

مقاله «نقدی بر سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» که توسط سیدهادی حسینی (دانشجوی دکتری شهرسازی دانشگاه تهران) نوشته شده است،  به نقد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی (مورخ 29 خرداد 1403) می‌پردازد. این مقاله در دو قسمت منتشر می‌شود که اکنون بخش اول آن را پیش رو دارید.

سیدهادی حسینی

رشد چشمگیر جمعیت، افزایش سهم شهرنشینی، گسترش بی‌رویه و نامتوازن شهرها و البته تاثیرات جریان‌های جهانی، سبب ایجاد اغتشاش و نابسامانی در شکل و هویت شهرهای کشور گردید. در طی سال­های پس از انقلاب و با توجه به ماهیت اسلامیِ انقلابِ ایران، تلاش نهادها و سازمان‌های دولتی بر این بوده تا با استخراج مفاهیم و معیارهایی از متون دینی و سنت­های ایرانی، الگوهایی مبتنی بر سبک زندگی ایرانی-اسلامی معرفی و به نوعی خلا به وجود آمده در هویت شهرها را جبران کنند. به ویژه با گذشت چند دهه از انقلاب سال 57 و از دهه 80 به بعد، این الگوها جای خود را در اسناد فرادست پیدا کرده و به مرور به اکثر جنبه­های زندگی مردم تسری یافتند. یکی از مهمترینِ این جنبه­‌ها، بحث­های شهرسازی و معماری بود که بیشتر با عناوین شهرسازی و معماری ایرانی-اسلامی شناخته می­‌شود. استفاده از عبارت تولید دانش و الحاق پسوند ایرانی و اسلامی به مفاهیم علمی، حاکی از نوعی احساس خطر در میان مسئولان کشور برای از دست رفتن هویت و ارزش­های ایرانِ اسلامی بود؛ هرچند نفسِ وارد کردن مفاهیم فرهنگی به شکل دستوری و دستورالعملی به اسناد رسمی کشور جهت ساخت و یا احیای عناصر تمدنی، محل مناقشه و بحث­های فراوان است. قوانین و مصوبات از حوزه­های کلان شهرسازی و معماری آغاز شده و به تدریج به جزئیات امور اجرایی تسری یافته که در همین راستا، آخرین تلاش‌ها به سال جاری بازمی‌گردد. شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه شماره 901 مورخ 29/03/1403 «سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» را به تصویب رسانید که توسط رئیس این شورا در مورخ 30/04/1403 به واحدهای ستادی کشور، اعم از وزارت راه و شهرسازی، وزارت کشور، وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی شهرسازی و معماری جهت اجرا ابلاغ نمود. اولین نکته‌ای که از این سند به چشم می‌آید عنوان آن است و این عنوان گویایِ تقدم دو واژه‌ی اسلامی و شهرسازی بر دو واژه‌ی ایرانی و معماری است. هرچند در مقدمه‌ی همین سند سخنانی از مقام رهبری در سال 1380 و در خصوص اهمیت توجه به فرهنگ در ساخت‌وسازهای شهری آمده است که از عبارت «اثر فرهنگ ملی و اسلامی» با تقدم واژه ملی بر اسلامی استفاده کرده، اما عنوان و محتوای سند همچنان بر تقدم فرهنگ اسلامی بر ایرانی و ملی تاکید دارد. محتوای این سندِ نسبتاً مفصل (در مقایسه با اسناد گذشته)، در سه فصل تنظم شده، و هدف از تصویب آن «تجلی فرهنگ الهی و حکمت هنر اسلامی در معماری و شهرسازی به مثابه یکی از مهمترین عناصر کالبدی در تمدن‌سازی و بستر سلوک اسلامی و زمینه‌ساز تعالی انسان و کیفیت سبک زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی شهروندان و به منظور بازیابی، احیاء و تقویت هویت اسلامی-ایرانی در شهر و معماری معاصر، تحقق شهر و معماری فاخر، دستیابی به معماری و شهرسازی با هویت اسلامی-ایرانی به عنوان بستر تحقق تمدن نوین اسلامی و حفاظت از بناها و بافت‌های تاریخی-فرهنگی به مثابه نشانه‌های اصیل معماری و شهرسازی اسلامی-ایرانی»، بیان شده است. همین هدفِ نسبتاً طولانی و مفصل نشان دهنده‌ی آشفتگی درونی سند و روشن نبودن هدف اصلیِ آن است. مشخص نیست که مقصود نویسندگانِ سند از عبارات مبهمی همچون «تجلی فرهنگ الهی» و «بستر سلوک اسلامی» دقیقاً چیست و این عبارات دارای چه مولفه‌های عینی هستند که می‌توان آن‌ها را در عرصه‌ی شهرسازی و معماری کشور پیگیری کرد و به منصه‌ی ظهور رسانید. همچنین عباراتی چون «کیفیت سبک زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی شهروندان» بدون پیشوند افزایش و یا رشد و عبارتِ پریشانِ «تحقق شهر و معماری فاخر» حتی از اصول اولیه‌یِ نگارش زبان فارسی هم فاصله دارند. احتمالاً باید در متن سند و فصول آن به فحوای اصلی این موارد اشاره و مقصود نویسندگان به تفصیل بیان شده باشد؛ لذا داوریِ نهایی در خصوص صحت و کارایی این عناوین را به بخش پایانی منتهی می‌کنیم.

خبر مرتبط
مسخ معماری در افسانه های منسوخ حسین نصر؛ به قلم بابک شکوفی

شکست رؤیای معماری معاصر ایرانی نمونه‌ خوبی است که نشان می‌دهد چطور یک فلسفه‌ عمل و نقشه‌ راه نامناسب و ناکارآمد یک ایده‌آل بزرگ ذهنی را به‌مرور از معنا تهی می‌کند. رؤیای زندگی در شهر معاصر مدرنی که در عین‌ حال دارای هویت مشخص ایرانی هم باشد، از ده‌ها سال پیش همیشه مطرح بوده است، ولی متأسفانه حدود نیم‌قرن است که این رؤیا تحت‌تأثیر یک تئوری ذهنی نامناسب، ناکارآمد و منسوخ قرار گرفته و امروز دیگر از نفس افتاده است. یکی از پایه‌گذاران اولیه‌ اندیشه‌ اشتباه و مغشوش درباره‌ معماری ایران، استاد محترمی است به نام سیدحسین نصر که تئوری‌های او و پیروانش در نیم‌قرن گذشته (هم قبل و هم بعد از انقلاب) به گفتمان رسمی در حوزه‌ معماری تبدیل شده ‌است ...

فصل اول-بخش اول

بخش اول از فصل اول این سند به «مفاهیم و تعاریف» اختصاص یافته و هفت مفهوم «هویت اسلامی-ایرانی»، «شهرسازی اسلامی»، «شهر اسلامی-ایرانی»، «معماری اسلامی»، «معماری اسلامی-ایرانی»، «شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» و «شاخص‌های شهرسازی اسلامی-ایرانی» در این بخش شرح داده شده است. به غیر از مورد اول که بحثی جدید در خصوص هویت اسلامی-ایرانی ارائه و فرهنگ و زمینه‌ی ایران را کاملاً ذیل اسلام تعریف می‌کند، نویسندگان می‌توانستند مابقی عبارات مطرح شده در این بخش را در یک مفهوم خلاصه کنند؛ همه‌ی این عبارات در عین این‌که دارای همپوشانی توصیفی هستند و لاجرم باید از مبنای نظریِ یکسانی برخوردار باشند، هر کدام به شکل‌های متفاوت و از نقطه‌نظرهای مختلف نظری طرح شده‌اند. همچنین همان تعاریف ارائه شده نیز گونه‌ای از شهر و معماری را معرفی می‌کنند که نه در گذشته‌ی این سرزمین یافت می‌شود و نه پایی و جایی در حال این روزهای شهرهای کشور دارد. گویی نویسندگان در تلاش بودند سندی برای یک مدینه‌یِ فاضله فارغ از زمان و مکان، در هر کجای این کره خاکی تهیه کنند. اگر عبارات ایران و ایرانی در تعاریف ارائه شده‌یِ این سند را حذف کرده و به هر کدام از کشورهای اسلامی همسایه و غیرهمسایه، منتسب کنیم، باز هم مشکلی ایجاد نخواهد شد. تعاریف این سند مکان و زمان ندارد و لذا در هر زمانی و مکانی قابل طرح و بیان است. حتی اگر نویسندگان در مقام ارائه‌ی نوعی ایده‌آل و آرمانشهر بوده و آرزواندیشانه تمایل داشتند، مدلی از شهر مطلوب را تعریف و توصیف کنند که حامل آرمان‌های مد نظر گونه‌ای از تفکر اسلامی باشد، باز هم باید نسبتی میان آنچه بدان می‌اندیشیدند و آنچه بر این سرزمین گذشته و در حال جاری است، برقرار ساخته و با پایی بر زمین سخت و با اتکا به آن، مواردی را اصلاح و تحقق مواردی را در آینده پیگیری می‌کردند. به تعریف عبارت «شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» در بند 6 فصل اول دقت کنید: «عبارت است از معماری و شهرسازی که مبتنی بر آموزه‌های حکمت اسلامی و متناسب با بوم ایرانی شکل بگیرد. آموزه‌های حکمت اسلامی به عنوان مبنا و ترسیم وضع مطلوب و ویژگی‌های بوم ایرانی به عنوان شرایط موجود (تابع زمان و مکان) در شکل‌گیری چنین آثاری ایفای نقش می‌کنند». طرح عبارتِ «شرایط موجود (تابع زمان و مکان)» به تنهایی نمی‌تواند برطرف کننده‌ی نقیصه‌ی اصلی این سند باشد. مفهوم و معنای این عبارت باید در متن سند و در تعریفی که از شهرسازی و معماری مد نظر نویسندگان است، یافت شود. همچنین اگر همین تعریف آرمانی از شهرسازی و معماری مطلوب را بپذیریم، بازهم باید اذعان کرد تعریف ارائه شده، تعریفی جامع و مانع نیست و نتوانسته در عین اختصار همه‌ی آنچه مدنظر نویسندگان بوده را منتقل سازد. به عبارت دیگر تعریف ارائه شده اولاً باید همه‌ی آن‌چه از عبارت شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی طلب می‌کنیم اختصاراً بیان کند و درثانی با همه‌ی آنچه آن را از دیگر تعاریفِ مشابه، متمایز می‌کند، مرزبندی داشته باشد؛ تعریف ارائه شده فاقد هر دویِ این ویژگی‌ها است؛ نه می‌تواند بگوید من چه هستم و نه می‌تواند مرز خود را با تعاریف مشابه مشخص سازد.

بند هفتمِ بخش اول به ارائه‌ی شاخص‌های شهرسازی اسلامی-ایرانی اختصاص یافته است و دیگر خبری از معماری نیست. انتظار می‌رود در این بخش کمی از کلیات گنگ و مبهم فاصله گرفته و محسوس‌تر به شاخص‌ها پرداخته شود، اما در عین ناباوری، باز هم خبری از این پایِ بر زمین نیست. مفاهیمِ کلی همانند رعایت عدالت، خانواده‌محوری، حقوق شهروندی، حفظ حریم خصوصی، دسترسی به منابع طبیعی، حفظ سلامت محیط زیست، حفظ حقوق سالمندان و معلولان، توجه به مسائل بومی-محلی، استفاده از فناوری، قانون‌مداری، زیبایی، استحکام بناها و نظایر این‌ها، که برای هر منطقه از این جهان قابل استفاده خواهد بود به عنوان شاخص‌های شهر اسلامی-ایرانی معرفی شده است و مشخص نیست چه تفاوتی میان مثلاً عدالت و زیبایی مد نظر این سند با عدالت و زیبایی در دیگر مناطقی که مدعی آن هستند، وجود دارد. علاوه بر این عباراتِ بسیار کلی، عباراتی نظیر حفظ کرامت انسانی، معنویت مومنانه، نفی تجمل‌گرایی، ارزش‌های دینی ایرانیان، غفلت‌زدایی و تجلی هویت الهی در ساخت و ساز و غیره، به عنوان شاخص معرفی شده که علاوه بر کلی، گنگ و پرابهام بودن، شامل طیف وسیعی از معانی مختلف بوده و از هر منظری قابل تفسیر است.

فصل اول-بخش دوم

بخش دوم از فصل اول به «مسائل و چالش‌های حوزه شهرسازی و معماری» می‌پردازد. به نظر می‌رسد این بخش باید به مطالعات و بررسی‌های پیشینی سند اختصاص یافته و بر اساس آن محورهای اصلی تنظیم می‌گردید و نیازی به تفصیل آن‌ها در سند نبود. این موارد عموماً به زمانِ بررسی وضع موجود بازمی‌گردد که بر مبنای تحلیل برآمده از آن، اهداف و راهبردها ارائه گردد. با این وجود اگر به صلاحدید نویسندگان وجود این قسمت در سند الزامی تلقی شده باشد، باز هم به نظر می‌رسد این قسمت باید در بخش ابتدایی و مقدماتی سند ذکر می‌گردید تا بر مبنا و با اتکای به شناختی که از مشکلات وضع موجود ارائه می‌کند، مابقی محتوای راهبردی سند تنظیم گردد. یکی از دلایلی که این سند ارتباطی با فضای امروز شهرها نداشته و بدین جهت برای حل مشکلات پیشِ رویِ آن‌ها تقریباً کاربردی ندارد، عدم رعایت همین تقدم‌ها و تاخرها است. در بند اولِ بخش دوم از عبارت «بی‌هویتی شهرهای کشور» استفاده شده است که استفاده از این ترکیب منطقی به نظر نمی‌رسد؛ با وجود اینکه در شرایط حال حاضر، هویت شهرهای کشور دچار اختلال شده و وضعیت نابسمانی در سیما و منظر شهرها به چشم می‌خورد، اما نمی‌توان نام بی‌هویتی بر آن نهاد و شاید عبارت هویت‌های چندگانه یا موزائیکی نام بهتری برای آن باشد. اتفاقاً بخشی از وضعیتی که امروز شاهد آن هستیم، محصول تلاش و ثمره‌ی اجرای اسنادی شبیه به همین سند است که پیش از این ملاک عمل توسعه‌ی شهری بوده است. در بند سوم از عبارات جالبی استفاده شده است: «عدم آگاهی مردم از مزایای شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی و در نتیجه؛ عدم مطالبه آن به واسطه فرهنگ‌سازی ضعیف»؛ به عبارت دیگر نویسندگان معتقدند اولاً اگر مردم از مزایای شهرسازی و معماری‌ای که این سند به آن اشاره کرده، آگاه شوند، حتماً آن را طلب می‌کنند و درثانی اجرا شدن آن را معطوف به اراده‌ی مردم دانسته و که اگر بخواهند، پس می‌شود! افزایش آگاهی عمومی در طولانی مدت احتمالاً منجر به بروز تغییراتی در جامعه خواهد شد، اما اولاً نمی‌توان دیگر نیروهای موثر بر فضای شهری همانند قدرت سرمایه‌داری در توسعه شهری را نادیده انگاشت و در ثانی افزایش آگاهیِ منجر به بروز تغییرات در جامعه، فرایندی طولانی و سخت است و به راحتی محقق نخواهد شد. ثالثاً تضمینی وجود ندارد که افزایش آگاهی منجر به تغییراتی شود که مطلوبِ مد نظر نویسنگان سند را تضمین نماید. رابعاً در اختیار داشتن نهادها و سازمان‌های تبلیغاتی و دستگاه‌های صوتی و تصویری فراگیر در سال‌های متمادی، نتوانسته مردم را نسبت به مطلوب مد نظر شورای عالی آگاه کند، چگونه می‌توان به آینده‌ی این‌گونه آگاهی بخشی به مردم امیدوارد بود. عبارات «غلبه تفکر شهر ماشین محور»، «تقلیل مفهوم خانه به آپارتمان»، «عدم تعادل فضایی»، «حاشیه‌نشینی» و غیره هم به مانند آنچه پیش‌تر بیان شد، شاید مشکل بسیاری از شهرهای کشورهای دنیا باشد و بقیه‌ی موارد ذکر شده هم در بیان مقصود نویسندگان الکن است. به عبارت دیگر معضلاتی که این سند برمی‌شمارد، مطالب نو و جدیدی نیست و هرآنچه گفته با تفصیل بیشتر و دقت بالاتر، بارها در منابع معتبر شهرسازی و معماری ذکر گردیده است. در چهارده بند از مسائل و چالش‌های حوزه‌ی شهرسازی و معماری، پس از ذکر مشکلات، بیش از یازده‌بار از عباراتی کلی چون «شاخصه‌ها و نمادهای هویت اسلامی-ایرانی»، «رویکرد انسان محور و کرامت انسانی اسلامی»، «مولفه‌های بنیادین سکونت و زیست اسلامی»، «اصول و بایسته‌های فرهنگ اسلامی-ایرانی»، «اصل عدالت اسلامی، هویت اسلامی-ایرانی»، «سبک زندگی اسلامی-ایرانی»، «ارزش‌های فرهنگی-هویتی»، «هویت محله‌ای مسجدمحور»، «حکمت و هنر اسلامی و ارزش‌های متعالی» استفاده شده و راه‌حل را در اجرای این اصول دانسته است؛ البته نویسندگان ذکر نکرده‌اند که این اصول دقیقاً چیست و در کجا می‌توان نشانی از آن‌ها یافت. مضاف بر اینکه، نویسندگان به بسیاری از معضلات اصلی و اساسی همانند نبود مدیریت یکپارچه شهری و منطقه‌ای، آلودگی‌های زیست محیطی، مشکلات ترافیکی و حمل و نقلی و مسائلی از این دست، اصولاً اشاره‌ای نکرده‌اند.

ادامه دارد ...

خبر مرتبط
از شکل آرمانی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی فاصله بگیریم / بخش دوم نقد «سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» به قلم سیدهادی حسینی

بخش دوم از مقاله «نقدی بر سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی» را که توسط سیدهادی حسینی (دانشجوی دکتری شهرسازی دانشگاه تهران) نوشته شده است، در ادامه می خوانید. این مطلب به نقد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی (مورخ 29 خرداد 1403) می‌پردازد که در دو قسمت تنظیم شده است و این بخش دوم و پایانی آن است.

[1]  مطالب ارائه شده در «گیومه»، دقیقا منطبق با عبارات و جملاتی است که در سند ملی شهرسازی و معماری اسلامی-ایرانی استفاده شده است.

 

دیدگاه شما
منتخب سردبیر