بحران مسکن و بازتولید فقر در پایتخت
آیا تورم مسکن به آمیختگی تعاملات اجتماعی اقشار مختلف منجر شده و باید منتظر ظهور تدریجی آثار مثبت آن در جامعه باشیم؟ آثار مثبت و تبعات احتمالی اختلاط سکونتی قشر متوسط و پایین جامعه در مناطق کمبرخوردار پایتخت تحت تاثیر سهبرابر شدن میانگین تورم اجارهبها در سالهای ۹۷ تا ۱۴۰۲ چیست؟ آیا در کوچ اجباری شهروندان میان مناطق مختلف شهر، راهی به همزیستی طبقات اجتماعی مختلف گشوده شده است؟ یا جامعه در حرکت به سمت ویرانی تقلا میکند؟ حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس شهری در گفتوگو با «روزن آنلاین» به این پرسشها پاسخ داده است.
صبا رضایی: تورم بیسابقه مسکن در فاصله سالهای ۹۷ تا کنون، موجب شده مستاجرهای تهرانی به تدریج از محلههای بالاتر و برخوردارتر به محلههای پایینتر یا کمبرخوردارتر رفته و در این مناطق ساکن شوند. این روند بیش از شش سال است که پیوسته ادامه داشته است. صعود تاریخی قیمت مسکن و اجارهبها در برخی موارد نیر موجب شد مستاجرهای مناطق بالاتر، تن به خرید خانه در مناطق پایینتر داده و در آنجا ساکن شدند تا از تبعات رشد سرسامآور نرخ اجارهبها نجات پیدا کنند.
تا پیش از سال ۹۷ و آغاز عصر جهش قیمت مسکن، میانگین تورم سالانه اجارهبها حدود ۱۳ درصد بود. این در حالی است که از سال ۹۷ تا پایان ۱۴۰۲، این رقم در تهران به حدود سه برابر معادل ۴۰ درصد افزایش یافت. اوضاع معیشتی مستاجرها در برخی سالهای این بازه زمانی به مراتب بدتر بود و به عنوان مثال تنها در یک سال ۱۴۰۰ نرخ رسمی تورم سالانه اجارهبها به ۶۰ درصد رسید. این در حالی است که با توجه به عدم ثبت عمده قراردادهای اجارهبها و تمدید توافقی آنها بین موجر و مستاجر، عملا داده کافی برای محاسبه دقیق تورم در بازار اجاره مسکن در اختیار نهادهای رسمی قرار ندارد؛ کمااینکه در همان سال ۱۴۰۰، بررسیهای میدانی حکایت از تورم دستکم ۱۰۰ درصدی اجارهبها در شهر تهران داشت. این تورم بیسابقه بسیاری از مستاجرهای طبقات درآمدی متوسط به بالا را از مناطق به اصطلاح بالاشهر، روانه پایین شهر کرد.
حال پرسش اینجاست که آیا باید به لحاظ جامعهشناختی از این وضعیت نگران باشیم یا خوشنود؟ این اختلاط فرهنگی حاصل از سکونت طبقات درآمدی بالاتر در محلههای پایینتر، از نظر ساخت اجتماعی اتفاق خوبی است یا تبعاتی به دنبال دارد؟ آیا میتوان امید بست که این کوچ اجباری، به ارتقای تعاملات اجتماعی بیانجامد یا نه؟
آیا باید نگران باشیم که این وضعیت بهتدریج منجر به شکلگیری یک هسته سکونتی فوق لوکس در یکسری محلههای خاص خواهد شد؟ گروهی که به تدریج در موقعیت ویژه سکونتی قرار بگیرند و خود را تافته جدا بافته از جامعه تلفی کنند و برای خود حقوق و امتیازهای خاص قائل شوند؟
«هیچ تاثیر اجتماعی و فرهنگی مثبتی در کار نیست»؛ این پاسخ کلی حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس شهری به پرسشهای «روزن آنلاین» است. ایمانی جاجرمی در این گفتوگو با تاکید بر اینکه حضور طبقات مرفه یا طبقه خلاق، ثروتاندوز و نوآور که جوان و پویا هستند، در مناطق کمتربرخوردار شهر، نمیتواند اثرات اقتصادی و اجتماعی مثبتی برجای بگذارد، گفت: اگر این نقل و انتقالات قشر متوسط و روشنفکر جامعه به مراکز شهری و مناطق پایینشهر با دورنمای پیشرفت باشد، اگر این قشر برای تولید ثروت، ارائه و عملی کردن ایدههایشان به مناطق کمتر برخوردار و پایینتر از محل زندگیشان آمده باشند و کسب و کاری در منطقه نوین زندگیشان ایجاد کنند، شرایط مناطق متوسط و جنوب شهر به تدریج بهبود مییابد. اما در حال حاضر آنچه موجب این جابهجایی شده، پیادهسازی ایدههای نوآورانه نیست.
وی تاکید کرد: در سالهای اخیر قشر متوسط به خاطر «فقیر شدن» و «ورشکستگی» به مناطق جنوبی و مرکزی شهرها مهاجرت کرده و در این مناطق ساکن شدهاند. بنابراین این امر نمیتواند رشد اقتصادی، اجتماعی یا حتی فرهنگی مناطق فقیرنشین را به همراه داشته باشد. زمانی کوچ طبقه متوسط به مناطق کمتربرخوردار و میانی شهر شکوفایی فرهنگی به همراه دارد که این طبقه روحیه امید و مشارکت داشته باشند و در فعالیتهای این مناطق مشارکت داشته و با مردم ارتباط برقرار کنند.
به عقیده این صاحبنظر حوزه شهری، طبقه متوسط از سر ناچاری و ازروی ناامیدی به مناطق پایینتر کوچ کرده و به همین خاطر نمیتوانند با اهالی این مناطق ارتباط برقرار کنند.
ایمانی جاجرمی خاطرنشان کرد: این قشر هر زمان که فرصت پیدا کنند و بتوانند خسارتهای مالی را جبران کرده و به شرایط ایدهآل مالی برسند، از مناطق متوسط و جنوبی شهر به منطقه سابق خود جابجا میشوند. بنابراین طبقه برخوردار و روشنفکر نیامدهاند که در مناطق پایینی شهر بمانند؛ بلکه حضورشان در این مناطق به اجبار و احتمالا موقت است.
تشدید ویرانگری اجتماعی
ایمانی جاجرمی معتقد است نه تنها از نظر فرهنگی و اجتماعی و یا اقتصادی نمیتوان امیدی به قشر متوسط مستقر در مناطق میانی شهر داشت که تغییری ایجاد کرده و یا فرهنگ این مناطق را ارتقا دهند؛ بلکه این امر موجب تشدید ویرانگری اجتماعی خواهد شد.
او افزود: اکنون شرایط برای قشر متوسط که از رفاه نسبی برخوردار بودند نامناسب شده و چه از نظر اقتصادی چه به لحاظ اجتماعی در شرایط بدی قرار گرفتهاند. با این وصف آنها مناطق جدید محل زندگی خود را نیز از نظر اقتصادی و اجتماعی در شرایط بدتری قرار میدهند. حضور این افراد موجب میشود اجارهبها و قیمت خانهها در مناطق میانی و جنوبی شهر افزایش پیدا کند، سطح و کیفیت ساخت و ساز تغییر کرده و قیمت اجناس گرانتر شود؛ همین امر موجب میشود زندگی برای مردمی که از توان مالی و قدرت خرید چندانی برخوردار نیستند و از پیش در این مناطق سکونت داشتهاند، دشوارتر شود.
همزیستی اجتماعی یا شکاف اجتماعی؟
با این وصف، راه درست اختلاط سکونتی و فراهم کردن شرایط کناسب برای برقراری تعاملات اجتماعی موثر میان طبقات مختلف درآمدی چیست؟
به گفته ایمانی جاجرمی، ارائه تسهیلات مناسب به قشر متوسط برای زندگی در مناطق مورد علاقه خود به سیاستگذاری در حوزه شهرسازی بازمیگردد و باید اصل «ادغام اجتماعی» و «همزیستی طبقات اجتماعی مختلف» مورد بررسی و آسیبشناسی قرار بگیرد. او تاکید کرد: اکنون همزیستی اجتماعی براساس «شکاف اجتماعی» ایجاد شده است. طبقه متوسط که طبقه حائل میان قشر ثروتمند و فقیر جامعه بوده، از بین رفته است. اکنون تنها دوطبقه در جامعه داریم؛ طبقه بسیار ثروتمند و طبقه بسیار فقیر.
ایمانی جاجرمی تاکید کرد: طبقه متوسط از نظر سطح زندگی از رفاه نسبی برخوردار بوده و اهل کتاب و موسیقی و هنر است. اما طبقه فقیر چنین علایقی ندارد. قشر متوسط با وجود فقر همچنان اهل هنر و مطالعه است اما تبعات تورم افسارگسیخته مسکن و اجارهبها این است که نسل بعدی این قشر نیز ممکن است مانند طبقه فقیر رفتار کند و دیگر به فرهنگ و هنر علاقهای نداشته باشد. در واقع نسل بعدی این قشر، طبقه فقیر را بازتولید میکند.
او راهکار اختلاط فرهنگی طبقات مختلف درآمدی را بازنگری در سیاستهای شهرسازی دانست و گفت: وزارتخانههای متولی و دخیل در این حوزه باید نهادهای موثر در حوزه شهرسازی بهویژه شهرداریها را بازخواست کرده و دانشگاهها باید درباره همزیستی اقشار مختلف تحقیق کنند. متفکران نیز باید در این زمینه پژوهش کرده و راهکار مناسب را بیابند. در این صورت ممکن است اتفاقاتی که فقیر و غنی را در یک محله قرارداده، خوشیمن شود و شرایط خوبی را به لحاظ اجتماعی رقم بزند.
ایمانی جاجرمی یادآور شد: در بسیاری از موارد ممکن است افراد طبقه متوسط در مناطق کمتربرخوردار جامعه یکدیگر را یافته و یک کلونی کوچک تشکیل داده و اقلیتی در میان افراد محله کمبرخوردار شهر شوند. به طور کلی با توجه به جبری که موجب حضور این طبقه اجتماعی و اقتصادی در محلههایی که به آن تعلق نداشته شده است، این قشر همواره در پی یافتن راهی برای سکونت در منطقه جدید یا حتی مهاجرت به کشوری مرفهتر و بهتر هستند؛ نه درتلاش و تکاپو برای بهبود محله کنونی خود.